خاطره ای با اولین روزی که سیبیلتو زدی داری ؟؟؟ بیا 2 تریف کن

[امیـن]

حسودیت میشه که نتونستی اون احساسه بعد از سیبیل زدنو حس کنی؟؟؟؟
:

 

[A R @ M]

حسودیت میشه که نتونستی اون احساسه بعد از سیبیل زدنو حس کنی؟؟؟؟
:

نه اتفاقا از خوشحالی در پوست خود نمیگنجم!!!!!!!!

 

[امیـن]

من تورو میشناسم اری
اتراف کن
بهت قل میدم برات یه سیبیل مصنوعی بخرم

 

[Damn]

خاطره من خيلي جالبه
من تولد 16 سالگيم رو تو استخر يكي از آشناها گرفتم و 10-15 تا از هم كلاسيهام رو هم دعوت كردم. وسط جشن بعد از اينكه حسابي شلوغ بازي كرديم و تو سرو كله‌ي هم زديم يه هو همه دوستام ريختن سرم و دست و پام و گرفتن، البته من يه بار فرار كردم و پريدم تو آب ولي خلاصه زورشون چربيد و اومدن نصف سيبيل من رو با يه خودتراش زدن و بعدش ولم كردن و البته از تمام صحنه‌ها هم فيلم برداري كردن. هيچي ديگه من هم طبعا بقيه سيبيلم رو هم خودم زدم و بعد از جشن رفتم خونه! تو خونه‌هم يه 6-7 نفري از فاميلها برا تولدم اومده بودن كه تا من و ديدم پِخي زدن زير خنده و خلاصه من هم تقصير رو انداختم گردن دوستام(البته خودم ته دلم داشت قند آب ميشد، چون اون موقع خودم روم نميشد سيبيلم رو بزنم در واقع از بابام خجالت ميكشيدم). حالا يه نكته جالب هم كه اتفاق افتاد اين بود كه يكي از دوستاي احمق من موقعي كه من داشتم زير دست رفيقام دست و پا ميزدم مثل اين گزارشگرها رفته بود جلو دوربين وايستاده بود و مثلا خطاب به بابام از خودش توجيه‌نامه صادر ميكرد كه آقاي فلاني ما سيبيل علي رو زديم كه يه تنوعي تو قيافه علي بديم! خدا رو شكر كه بابام اون فيلم رو نديد.

:دقيقا منم همينطوري ولي تو استخر نبودم:lol:

 

[charshakh.com]

:d جالب بود
اين امينم نباشه پي تي خنك ميشه
بياين پيرو راهه امين بشيم راحت با قلت املايي بنويسيم

 

[A R @ M]

کسی دیگه خاطره نداره!!!!

 

[Shahed]

کسی دیگه خاطره نداره!!!!

من
:دی

 

[peymanafraz]

من سال سوم راهنمايي بودم که يه روز همينجوري زير دوش هوس کردم سيبيلا رو بزنم. شانس .... منم همون روز مهمون اومد خونمون. خلاصه نشسته بوديم گل ميگفتيم و گل ميشنيديم هيچکس هم متوجه من نبود. همينجوري ييهو شوهرخالم برگشت گفت خوب آقا پيمان هم که سيبيلاشو زده. يه لحظه کل خونه زوم کردن روي من. منم اول بنفش بعد قرمز بعد سبز و در انتها صورتي شدم. ولي دم بابام گرم از من طرفداري کرد گفت خيلي خوب شده بازم از اين کارا بکن.

 

[A R @ M]

من
:دی

به به
بدجور مشتاقم بشنوم!!!!!!!!!!!

 

[Shahed]

به به
بدجور مشتاقم بشنوم!!!!!!!!!!!

روم نمیشه بگم خوب

 

[coolzero]

اولین روزی که سیبیلمو زدم پیش خودم نشستم فکر کردم چه کاریه هر روز وقت بذارم درد بکشم اینهمه هم پول بدم که خوشگل شم؟! میخوام نشم! بقیه خوششون نمیاد به... مم . از اون روز تصمیم گرفتم نه ریش نه سیبیل... ام رو نزنم الام کلی از نظر مالی صرفه جویی کردم
:دی

واقعا؟ oh my god

 

[Shahed]

واقعا؟ oh my god

پست جعل میکنی؟

 

[coolzero]

پست جعل میکنی؟

پستاتو چرا پاک میکنی اااا

 

[امیـن]

:d جالب بود
اين امينم نباشه پي تي خنك ميشه
بياين پيرو راهه امين بشيم راحت با قلت املايي بنويسيم

پس به دنباله من ...

من سال سوم راهنمايي بودم که يه روز همينجوري زير دوش هوس کردم سيبيلا رو بزنم. شانس .... منم همون روز مهمون اومد خونمون. خلاصه نشسته بوديم گل ميگفتيم و گل ميشنيديم هيچکس هم متوجه من نبود. همينجوري ييهو شوهرخالم برگشت گفت خوب آقا پيمان هم که سيبيلاشو زده. يه لحظه کل خونه زوم کردن روي من. منم اول بنفش بعد قرمز بعد سبز و در انتها صورتي شدم. ولي دم بابام گرم از من طرفداري کرد گفت خيلي خوب شده بازم از اين کارا بکن

ایوول به بابات

جالب بید میسی

 

[Shahed]

پستاتو چرا پاک میکنی اااا

جلف !!
واقعا هم که چقدر بقیه تحویلت گرفتن !!
نکن این کارا رو :-/

 

[امیـن]

اخبارو شنیدین؟؟؟

تیغ کپنی شده

رزمنده های سایت خوشحالباشن

 

[coolzero]

جلف !!
واقعا هم که چقدر بقیه تحویلت گرفتن !!
نکن این کارا رو :-/

u broked my heart oh my god

 

[raxtastar]

من که تابه حال سیبیلم رو نزدم !!(( یعنی تیغ نزدم)) به جون بچه شاهد راس میگم

خاطرش هم اینه که 3 دبیرستان کل کلاس تصممیم گرفت به این عمل شنیع دست بزنه

فک کن 40 نفری ریختن سرم ولی بازم نتونستن

 

[arkdvi]

اخبارو شنیدین؟؟؟

تیغ کپنی شده

رزمنده های سایت خوشحالباشن

واقعا؟ چه عالي. حالا وقتشه دست به كار بشم.

امين تو كه اين تاپيكو برا من و شاهد زدي ميدونستي من تا به حال صورتمو تيغ نزدم

 

[alireza_simkesh]

دوم راهنمایی بودم با بابام یه دونه از این ماشینا گرفتیمو اومدم خونه سبیلارو زدم! ولی بعدش با استقبال کم نظیر خانواده مواجه شدم:blink:همه با یه نگاه تاثر امیز گفتن اه ه ه ه!! این چیه!!همونطوری با سبیل بهتر بودی
البته من امید خودمو از دست ندادم
بعدم که رفتم سر کلاس بچه ها دیدن, 4,5 تا بستنی هم اونجا تو پاچمون کردن!:happy: