امیـن
کاربر تازه وارد
پستای راکستارو ارش به شدت تایید نمیشن
الان ماه سیاه میشه
الان ماه سیاه میشه
دوم راهنمایی بودم با بابام یه دونه از این ماشینا گرفتیمو اومدم خونه سبیلارو زدم! ولی بعدش با استقبال کم نظیر خانواده مواجه شدمهمه با یه نگاه تاثر امیز گفتن اه ه ه ه!! این چیه!!همونطوری با سبیل بهتر بودی
البته من امید خودمو از دست ندادم
بعدم که رفتم سر کلاس بچه ها دیدن, 4,5 تا بستنی هم اونجا تو پاچمون کردن
روم نمیشه بگم خوب
مین خیلی زرنگخ اومده این کار رو کرده که بفهمه کیا واقعا پسرن
ولی حالا ببینید
یه خرده دیگه ایون استار هم میاد خاطراتش رو میگه
پستها رو كه خوندم يه سوالي برام ايجاد شد.چرا موقع زدن سبيل از باباهاتون ميترسيدين؟ اكثريت به اين موضوع اشاره كرده بودن.
دقیقا" درسته ...چون نسل قبل سیبیل رو نشونه مرد بودن میدونست :blush:
چقدر جالب
آقا ما سر این سیبیلمون یک داستانی داشتیم بس طولانی من از دوم راهنمایی سیبیلام کم کمک تجه زد توی اول دبیرستان دیگه کاملا معلوم بود و من تا اون موقع دست بهش نزده بودم توی کلاس همه ما رو میشناختن آخه همه از راهنمایی با هم بودیم توی فرهنگیان بعد رفتیم با هم دبیرستان خلاصه قصه سیبیل فابریک ما رو همه میدونستن نمیدونم چه کرمی داشتن که همه هم میخواستن این سیبیل ما رو بزنند حتی بابا و مامانم هم میگفتن بزن که دیگه زشت شده خلاصه چشمتون روزه بد نبینه ما یه روز رفتیم مدرسه دیدم یکی از این رفیقای خودم که خیلی هم جونور بود ورداشته یه دونه ریش تراش شارژی برداشته میخوان با 10 نفر دیگه بریزن سرم سبیلمو بزنن همین تا زنگه تفریح اول شد نامردا نامردی نکردن ده نفری ریختن رو سرم تا سبیلمو بزنن ولی از اونجایی که من گنده بودم هر چی زور زدن نتوستن بعدش نامردا از من که نا امید شدن یه پسره قد کوتاه بود تو کلاسمون همیشه نیمکت اول میشنست ولی خیلی درسش خوب بود آخرش هم دانشگاه تهران قبول شد (این ماله 10 سال پیشه ولی قیافه همشون جلو چشمامه چقدر میخندیدیم ) القصه نامردا ریختن سر این بیچاره این بدبختم که تازه سبیلاش در اوده بود و کلی خوشحال بود خلاصه چارچرخشو بردن بالا و بردنش توی دستشویی منم که فراری بودم نمیتونستم ببینم دارن چیکار میکنن ولی خیلی دلم میخواست همکارشون باشم خلاصه زنگ تفریح که تموم شد دقیقا یادمه کلاسه عربی داشتیم این بدبخت اومد نشست روی نیمکت اول تا دبیره عربیمون دیدش زد زیره خنده آخه نامردا سبیلاشو براش هیترلی زده بودن شده بود عینه چارلی چاپلین ولی نامردی نکرد هیچکسو لو نداد بعد زنگ تفریح بعد اومده بود التماس میکرد به بچه ها که بقیه سبیلاشو بزنن اوضاعه خنده خیلی باحال .....حالا جالبیش اینکه همه فرهنگی بودیم ولی از همجا دبیرستانمون شر تر بود آخه توی باغه ارمم بود بابه دختر بازی آقا ما یک جریانایی داشتیم شنیدنی ....
بعدش من رفتم خونه تیغو برداشتم یه کم هم صابون زدم فرتی تیغو کشیدم روی صورتم و سبیله نازنینمو زدم بعدم توی فیلما دیده بودم عطر میزدنن آقا جای سبیلام از تیغ داشت میسوخت همین که عطر بابامو زدم به صورتم چشمتون روز بد نبینه سوختا بد جور شروع کردم به داد زدن دیگه همه فهمیدن دو تا داداشام که داشتم از خنده کله ملق میزدن فردا هم که رفتم مدرسه کله کلاس ازم میخندیدن خلاصه از همون موقع تا الان دیگه صورتمو با تیغ نزدم فقط با موزر
جالب بود ن
چه مدرسه مضخرفی داشتیمنم خاطره!!!! ما چون سبیل نداشتیم رفتیم سر وقت ابرو!! هیچکس تو خونه نفهمید فرداش 3 روز از مدرسه اخراجم کردن و تو پرونده ام هم نوشتن موقع ثبت نام دبیرستان هرچا میرفتم میگفتن اول بیا تعهد بده!
امین با شلوارک میرفتین سر کلاس نه ؟چه مدرسه مضخرفی داشتی
من خودم تا پارسال که 3وم بودم ابروهامو ورمیداشتم معلمام تشویقمم میکردن :دی:دی
:
جدا از اینکه رفیقام موهاشون رنگ میزدن میومدن هنرستان