به نقل از Queen_of_hearts :
بابا بى خياااااال!!
با تو نبود که کوئین.....آبرومونو نبر !
میدونید......من یکبار یه جواب مفصل برا این تاپیک نوشتم ( اولین جواب هم بود ) بعد پستش نکردم .
چون سبزینه دوست عزیزم گفته آیه یاس نخونید.
ولی از آنجا که ما خیلی حرف گوش گن نیستیم چند کلومو بالاخره مینویسیم :
ببینید، زندگی انسان اگر اهل فکر کردن باشید(بدور از پیش فرض هایی که به خوردمان داده و میدهند) ارزش خاصی ندارد. من نسل انسانها را مثل مورچه ها میدانم . ما یه مشت مورچه ایم . یه سریمون ناقص بدنیا میان یه سری زورمند ترن و اونچه که حق دیگران نامیده میشه رو میخورن و بعضا احساس و عواطفی هم داریم و اسم زندگی لولیدنی بغل همدیگه رم میزاریم تمدن و روابط اجتماعی - انسانی ....
این سوال برای هر کسی که بخواد فکر کنه و ببخشید مثل گاو زندگی نکنه پیش میاد. برای بعضی آخر پیری پیش میاد و برای بعضی اول جوونی و برای بعضی هم اصلا پیش نمیاد(خوش بحالشون...)
کلا با توجه به علائق و خصوصیات روحی آدم سیاست ها و دین های مختلفی هم بوجود اومدن و .......
حالا اینکه این وسط آدم چجوری باشه مهم نیست . موضوع اینه که فقط هست . من اگر خدایی باشه شک میکنم به عدالتش با اینهمه بی عدالتی که در دنیاست. پس لزومی نداره بین ما اعتدال باشه مثل مورچه ها ! چیزی بنام حق وجود نداره چون میتونه ساخته و پرداخته ذهن یه سری آدم سودجو باشه .....
مطلق گرایی هم که شاید بزرگترین و رنگ و رو رفته ترین کلاهی باشه که تو همه ادوار به سر آدمیزاد گذاشته شده و گذاشته میشه .
در ضمن عامه مردم همیشه بد ترین کار ممکن رو میکنن !
البته ممکنه بگین خوب و بد وقتی طرف حق معلوم نباشه معنیش چیه ولی بدونید که خوب و بد هم مطلق نیستند. خوب و بد هم بنظر من اینطور تعریف میشن : بد کاریه که همیشه عامه مردم میکنن ! و خوب کار مخالف اونه ( حالا تو یه منطق فازی...0و1 جورای دیگشو خواستین بعدا میگم)
بهمین دلایل و چند تای دیگه ....من درد این مشکلاتی که من و شما احساس میکنیم رو اونچیزی میدونم که این ملت بهش میگن زندگی اجتماعی .
و سعی کرده و میکنم ازش دور بشم و زمانی هم ازش بکنم .
افراد Social دورشون شلوغه و کمتر بفکر این مسائل می افتن. شاید اگر عقل داشته باشن تو پیری. شایدم هیچوقت.
یانی میگفت همین که آهنگاش بین مردم وحدت بوجود میاره و خوشحالشون میکنه براش بسه و اون همینو میخواد تو زندگیش.
یا افرادی دیگر که فکر میکنن برای خود یا جامعه شون(!) کاری کرده و میکنن.
خوشبختی بهیچ وجه رضایتمندی از زندگی نیست. هیچوقت نمیشه کسی از زندگیش رضایتمند باشه چون دیگه نباید به زندگیش ادامه بده . فقط یک طرز فکر مطلق میتونه آدم رو به رضامندی از زندگی راضی کنه. مثلا این وعده واهی که اگر عبادت خدا رو بکنی اونم با روشهایی که اعراب میگن میری بهشت !
( از 14 قرن پیش همینو میگفتن و الانم میگن همه مردم دنیا باید زبونشونو ول کنن وبیان به عربی نماز بخونن وگرنه نمیرن بهشت) این نوع طرز فکر(یا انواع مشابه اون) همه بخاطر علاقه آدم به آرامشه و وقتی جایی برای آویزون شدن نداشته باشی آرامش نداری ولی چرا باید به تخته پاره غیر قابل اطمینانی بنام دین تکیه زد؟؟
آرامش برای فرد عاقل بدترین چیزه ! یعنی رفتی ته موهای خرگوش......یعنی دیگه نیازی نداری و به اونچه که میخواستی رسیدی و اون آرامشه. البته اینم بگم هیچ چیزی تغییری نمیکنه اگر اون فرد ( یا حتی میلیاردها دیگه) به اون دین اعتقاد داشته باشن یا نداشته باشن . همونطور که اونا که اعتقاد ندارن هیچ فرقی نمیکنه !" کلا هیچ چیزی با هیچ چیز دیگه فرقی نداره ! " فکرشو بکنید به همین راحتی ممکنه امشب یه زلزله بیاد(بزار مام دامن بزنیم به این شایعات) و مثلا سد کرج بشکنه و مثلا یه هو یه شبه 5 میلیون آدم تو تهران و کرج بمیرن. باور کنید این میتونه همون آبی باشه که شما از سر بازیگوشی تو 3 سالگی میریختید تو لونه مورچه ها !!! ما خیلی ضعیفیم و این ضعفمونو حتی قایم هم نمیکنیم و با یه پوشش ضایع بنام دین میخوایم ضعف خودمونو بپوشونیم. تفکیک روح و جسم از هم رو هم اصلا قبول ندارم . ایندو بنحوی جداناپذیر به هم وصلند. و فقط زمانی میشه گفت آیا زندگی بعد از مرگ وجود داره یا نه که خود شما تجربش کنی . من اصلا تعجب نمیکنم این گروههای جوونهای خودکشی کرده تو کاخهای عجیب رو میبینم تو آمریکا و جاهای دیگه.....اونام میخواستن امتحان کنن. همین !
این موضوع رو از من قبول کنید.....حتی مومن ترین افراد هم در لحظه مرگ دارن به این فکر میکنن که دارن بکجا میرن؟ به میان تاریکی و سکوت و فنا.....(آنچنان که بنظر میرسه مورچه ای زیر پای آدمی میره!؟) یا به دنیایی دیگه شبیه یا ناشبیه به اینجا ! اینو از من بپذیرین(البته میدونید که اگر نپذیرین هم فرقی نمیکنه :happy: ) که حتی امام هم این شک رو در دل داشت . هر چقدر که عمری رو با شستشوی مغزی و باور های قطعی(و در عین حال واهی) زندگی کرده باشی به خودت(نمیدونم ..نفس ...روح هر چی دوست دارین اسمشو بزارین ) نمیتونی دروغ بگی و بگی نمیترسم.
اینم از مشخصه های ذات آدمه.ترس از ناشناخته . این حرف هم لزوما قطعی و قابل تعمیم به همه کس و همه جا نیست.....هر چیزی استثنا داره ! آدم با توجه به اینکه گویا میتونه فکر کنه یه سری از مقتضیات ادمیزاد رو در آورده ......یکیش هم ترس از ناشناخته است....یکیش علاقه به آرامش.....یکیش دوری از آتش.......یکی علاقه به لذت بردن.....
مشخص شد؟ حالا که چی؟؟
چی خیال میکنی اینو مینویسی؟؟
برا چی مینویسی ؟؟ این سوالیه که کسی میتونه از خود من هم بپرسه...من جواب میدم چون دوست دارم و فکر میکنم کار درستیه...شمام میتونی مشابه من یا غیر مشابه من فکر کنی...باز هم فرقی نمیکنه !
:wacko:
میمونه اینکه پس چیکار کنیم ؟ :happy: خوب من تنها راهنمایی که میتونم بکنم اینه که هر کاری که دوست دارید! هر کاری که فکر میکنید بهش علاقه دارید . هر کاری که شما رو به لذت میرسونه . فقط میدونید که....تا وقتی در میان زندگی اجتماعی ملت هستید باید این کارها در چارچوب آنها باشه. وقتی هم که نبودید در هر چارچوبی که خواستید......
یه سری چیزها هست که آدمو جذب میکنه(مختص وجودشه)مثلا موزیک......غذا......هنر............