اولين کتاب هاى کميک من از سرى داستان هاى مارول و هاروى بود (بازمانده از زمان شاه، يک روزنامه فروشى روبروى سفارت انگليس در اوايل دهه 60 اونا رو ميفروخت و من 5-6 ساله عشقم اين بود که بريم اونجا تا برام از اينا بخرند و من بشينم عکس هاشونو نگاه کنم و براى خودم داستان سرايى کنم ^0^).
قهرمان محبوب من Dare Devil بود (يا به اختصار DD) در اون دوران (الان بين اون و بت من موندم البته!!) ولى از شانس من اکثر اين کاميک بوک ها مربوط به اسپايدرمن ميشد @_@ ولى واقعا هيجان انگيز بود نگاه کردن عکس هاى اونا و کارهاى خارق العاده اى که اين ابرقهرمان هاى مارول انجام ميدادند
کاميک هايىکه از مارول دارم و واقعا به جونم بسته هستند مربوط به اين شخصيت هان:
Dare Devil
Spider Man
Iron Man
X Men
The Thing
Howard the Duck
سرىکاميک هاىهاروى هم کاسپر و ريچى ريچ و اينا.
يه سرى کاميک هم دارم که مربوط به داستان هاى تام و جرى و باگزبانى ميشد، ولى يادم نمياد ناشرشون کدوم شرکت بود.
يه دونه هم کاميک بوک دارم مربوط به ماجراهاى پاپاى اسپيناچ، ولى زبونش ايتاليائيه و همچنان بايد عکس هاشو نگاه کنم
خب اينا مجلات کاميک خارجى بودند ولى يه سرىکاميک بوک فارسى شده هم در زمان من بود مثل پيشتازان فضا که بر اساس سريال مشهور Star Trek نقاشى شده بود. اون کتاب عزيزم رو متأسفانه به هنگام جابجايى خونمون از دست دادم ولى هنوز داستانش يادمه:
اسمش بود پيشتازان فضا: موسيقى کيهانى!
داستانش در اين رابطه بود که فضانوردان عزيز ما يک دستگاه عجيب و غريب رو تو يکى از کابين هاى سفينه ى اينترپرايز پيدا مىکنند که شبيه ارگ بود، ولى به صورت نيم دايره و با کلى دکمه هاى مختلف روش، وقتى که نواخته ميشد صداى وحشتناکىتوليد ميکرد که هر کسى که در صحنه حضور داشت بيهوش ميشد! سرانجام معلوم شد اون وسيله دستگاهيست براى برقرارى ارتباط با ساکنين کهکشان و يکى از افسران سفينه که يادم نمياد کدوم بود ولى اونى بود که دستگاه رو پيدا کرده بود و به نواختنش پرداخته بود سرانجام نحوه ى صحيح نواختنشو فراگرفت و موفق به برقرارى ارتباط شد و همه لبخندى از سر رضايت زدند و رسيديم آخر کتاب و پايان ^_^
پس از اون کتاب تاراميس قهرمان رو داشتم (هنوزم دارم ^.^) و مجموعه کتاب هايى که فکر کنم هم دوره اى هاى من دست کم يکيشو بايد داشته باشند مثل ماجراهاى فليپر، چارلى چاپلين، تارزان در قبيله ى ميمون ها، ماجراهاى ريچى ريچ، تاپ کت و يه چندتاى ديگه از اين دست.
پس از اينا با تن تن اشنا شدم، اولين کتاب هام اينا بودند: سيگارهاى فرعون و طلاى سياه. الان که همون کتاب ها رو نگاه ميکنم ميبينم خيلى از موارد رو تازه الان متوجهشون ميشم که چى بوده.
من واقعا عاشق اين کاميک بوک ها هستم، هنوز کلىعنوان ديگه تو اين زمينه دارم که بهشون اشاره کنم ولى براى امشب بسه، فقط براى حسن ختام بگم که آخرين سرى از اينجور کتاب هايى رو که خريدم مربوط ميشه به ماجراهاى بليک و مورتيمر که کارتونش رو هم تلويزيون پخش کرد، فقط نميدونم چرا کتاب هاش نصفه و نيمه اومد بيرون و بقيه اش ديگه در نيومد