برگزیده های پرشین تولز

راجع به ديويد كاپر فيلد شعبده باز

Ghamnevis

Registered User
تاریخ عضویت
3 مارس 2005
نوشته‌ها
607
لایک‌ها
16
با تمام حرفات موافقم.بعضي چيزا كه آدم نميتونه با علم بهشون جواب بده رو ميزاره پاي ماورا!!!
تو خود حديث مفصل بخوان زين مجمل:) العاقل بالاشاره:happy:
شما وجود خدا رو از نظر علمي براي بنده اثبات كنيد :)
 

aliabdi22

Registered User
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
170
لایک‌ها
4
وجود یا وجود نداشتن خدا هیچ تغییری در نتیجه گیری های علمی نداره !
خدا یک چیز کاملن شخصی هست که بیشتر ذهنی و قرار دادی هست . شما اگه از فردا صبح اعتقاد داشته باشی خدا وجود نداره همه چیز مثل قبله !
نه اونا که میگن خدا هست میتونن اثبات کنند نه اونا که میگن خدا نیست !
خدا یک حقیقت علمی نیست یک حقیقت اعتقادی و کاملن ذهنی هست !
این که شما اعتقاد به وجود خدا رو به خرافات ربط می دید عجیبه !
 

mehdi0016

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 نوامبر 2004
نوشته‌ها
27
لایک‌ها
0
اینجا برید اطلاعات خوبی در مورد این بشر داره : http://en.wikipedia.org/wiki/David_Copperfield_(illusionist)
چیزی در مورد تبت نگفته و اونو یک شعبده باز معرفی کرده و روابط حسنه ای هم با خانم کلودیا شیفر داشته....
در ضمن 90% کارای اینا شعبده اس ولی چون خیلی عجیبه برای ما ، ساده ترین راه اینه که بزاریمش به حساب ماورائ الطبیعه...
 

Ghamnevis

Registered User
تاریخ عضویت
3 مارس 2005
نوشته‌ها
607
لایک‌ها
16
وجود یا وجود نداشتن خدا هیچ تغییری در نتیجه گیری های علمی نداره !
خدا یک چیز کاملن شخصی هست که بیشتر ذهنی و قرار دادی هست . شما اگه از فردا صبح اعتقاد داشته باشی خدا وجود نداره همه چیز مثل قبله !
نه اونا که میگن خدا هست میتونن اثبات کنند نه اونا که میگن خدا نیست !
خدا یک حقیقت علمی نیست یک حقیقت اعتقادی و کاملن ذهنی هست !
این که شما اعتقاد به وجود خدا رو به خرافات ربط می دید عجیبه !
نظر شما كاملا محترمه :)
نميخوام بحث رو به سمت مسائل اعتقادي بكشونم اما اين صحبت شما رو به هيچ وجه نميتونم بپذيرم ! و صد البته ميشه وجود يك ناظر و ناظم و خالق مطلق رو براي اين جهان اثبات كرد !

اگر اينطوري باشه اعتقاد/عدم اعتقاد به وجود جن هم در روند زندگي شما هيچ تغييري ايجاد نميكنه !
 

aliabdi22

Registered User
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
170
لایک‌ها
4
نظر شما كاملا محترمه :)
نميخوام بحث رو به سمت مسائل اعتقادي بكشونم اما اين صحبت شما رو به هيچ وجه نميتونم بپذيرم ! و صد البته ميشه وجود يك ناظر و ناظم و خالق مطلق رو براي اين جهان اثبات كرد !

اگر اينطوري باشه اعتقاد/عدم اعتقاد به وجود جن هم در روند زندگي شما هيچ تغييري ايجاد نميكنه !
لطف دارید دوست من در هر صورت من هم به اعتقد شما احترام می زارم
به همین قوت وجود نداشتن خدا هم قبل بحث هست با روانشناسی خیلی سخت نیست همه اینارو ساخته و پرداخته ذهن انسان برای پاسخگویی به امیال جوادانه طلبانه اش دانست. خیلی ها معتقدند فرقی نداره ما بگیم خدا انسان را آفریده یا انسان خدا را آفریده ! این در اصل مسئله هیچ تغییری به وجود نمیاره و دنیا همون دنیاست . شما فقط میتونیدخدا را برای اونایی که به وجودش اعتقاد دارن اثبات کنید . برای اونا که از پایه وجودش را زیر سوال می برن مطمئنن دلایل شما اثبات که نه فقط توجیه به نظر میرسه که به راحتی ردش می کنند.
اگه اعتقاد به جن در زندگی تاثیر ایجاد نکنه اصلن ایرادی نداره ولی داریم می بینیم خیلی ها از این اعتقادات سو استفاده می کنند از نویسنده و ناشری که از این راه پول در میارن تا اون دعانویسی که به نام جن گیری هزار جور تلکه و تجاوز حتا میکنه !
سوال من اینه اگه همچین موجود موهومی با این قدرت وجود داره تا حالا باید به کلی از پیشرفت های علمی و کشف ها کمک کرده باشه یا میتونسته خیلی راحت تو جنگ ها جاسوسی کنه یا اصلن کمک کنه یا در مسایل فضایی هم کاری کنه و یا تو مسائل خاص باعث سود یا زیان خیلی زیاد بشه . پس چرا اینطور نیست ؟
چرا یه جن گیر فقط یکی نمیاد جلوی چشم همه جنش را نشون بده جلوی دانشمندا تا از ابعام دربیاد قضیه ؟!
چرا جن ها فقط به فال گیرا و رمال ها و دعا نویس ها کمکمیکنند یا به اصغر آقا که ماشین دزدیشو پیدا کنه یا به صغری خانوم تا بچه دار شه ؟!
اگه جن ها اینقدر قدرت دارند و جود دارند پس ما صلاح اتمی میخوایم چیکار بیرم جن گیر و جن پران جمع کنیم که طبق همون کتاب هایی که شما معرفی کرده چنین و چنان و انقدر کارای محیرالعقول بلدند !!!
این جن چرا فقط سر راه پیرزنارو میگیره و شبا اقضا فقط جلوی اونایی که بهش معتقدند سبز میشه ؟ چرا یه دانشمند نمیگه دیشب جن زده شدم ؟ ؟
 

Ostadb

Registered User
تاریخ عضویت
5 ژوئن 2005
نوشته‌ها
881
لایک‌ها
62
لطف دارید دوست من در هر صورت من هم به اعتقد شما احترام می زارم
به همین قوت وجود نداشتن خدا هم قبل بحث هست با روانشناسی خیلی سخت نیست همه اینارو ساخته و پرداخته ذهن انسان برای پاسخگویی به امیال جوادانه طلبانه اش دانست. خیلی ها معتقدند فرقی نداره ما بگیم خدا انسان را آفریده یا انسان خدا را آفریده ! این در اصل مسئله هیچ تغییری به وجود نمیاره و دنیا همون دنیاست . شما فقط میتونیدخدا را برای اونایی که به وجودش اعتقاد دارن اثبات کنید . برای اونا که از پایه وجودش را زیر سوال می برن مطمئنن دلایل شما اثبات که نه فقط توجیه به نظر میرسه که به راحتی ردش می کنند.
اگه اعتقاد به جن در زندگی تاثیر ایجاد نکنه اصلن ایرادی نداره ولی داریم می بینیم خیلی ها از این اعتقادات سو استفاده می کنند از نویسنده و ناشری که از این راه پول در میارن تا اون دعانویسی که به نام جن گیری هزار جور تلکه و تجاوز حتا میکنه !
سوال من اینه اگه همچین موجود موهومی با این قدرت وجود داره تا حالا باید به کلی از پیشرفت های علمی و کشف ها کمک کرده باشه یا میتونسته خیلی راحت تو جنگ ها جاسوسی کنه یا اصلن کمک کنه یا در مسایل فضایی هم کاری کنه و یا تو مسائل خاص باعث سود یا زیان خیلی زیاد بشه . پس چرا اینطور نیست ؟
چرا یه جن گیر فقط یکی نمیاد جلوی چشم همه جنش را نشون بده جلوی دانشمندا تا از ابعام دربیاد قضیه ؟!
چرا جن ها فقط به فال گیرا و رمال ها و دعا نویس ها کمکمیکنند یا به اصغر آقا که ماشین دزدیشو پیدا کنه یا به صغری خانوم تا بچه دار شه ؟!
اگه جن ها اینقدر قدرت دارند و جود دارند پس ما صلاح اتمی میخوایم چیکار بیرم جن گیر و جن پران جمع کنیم که طبق همون کتاب هایی که شما معرفی کرده چنین و چنان و انقدر کارای محیرالعقول بلدند !!!
این جن چرا فقط سر راه پیرزنارو میگیره و شبا اقضا فقط جلوی اونایی که بهش معتقدند سبز میشه ؟ چرا یه دانشمند نمیگه دیشب جن زده شدم ؟ ؟

حيف كه دكمه تشكر نداريم تو PT.
تشكر آقا تشكر.:)
 

Dariush

Registered User
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2002
نوشته‌ها
1,412
لایک‌ها
4
محل سکونت
پاسارگاد


بسيار عالي

مطلبي كه من گفتم برگرفته از كتاب هولو گرافيك (ترجمه محسن مخملباف) بود

سطح صحبتم رو يكم پايين تر ميارم

شما وجود خودت رو براي من اثبات كن

کم نیستند کسانیکه با خواندن یک کتاب فلسفه احساس فیلسوف بودن میکنند!

عزیز من دلیلی نمیبینم وجود خودم رو برای شما اثبات کنم ولی وقتی شما ادعای وجود چیزهای دور از عقل داری باید بتونی براش اثباتی هم ارائه کنی. فرض کن من اصلا وجود ندارم! این سفسطه شما پاسخی بر رد ادعای شما نخواهد بود, شما بجای اینکه نگران وجود من باشی نگران پیدا کردن دلایل عقلی برای گفته های بی پایه خودتون باشید
 

Pandemonium

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2007
نوشته‌ها
49
لایک‌ها
0
محل سکونت
Wasteland
هر چيز معتبري راجع به ايشان ميدانيد بنويسيد.
به نظرم اين آقا مشكوك ميزنه و كارهاش صرفا تردستي و شعبده بازي نيستند وابته خيلي ها هم اين نظر رو دارن.
نصف كردن يك زن در پارك و جلوي ديد مردم خيلي عجيبه. البته اين كار رو با خوش هم انجام داده. اون اره بزرگ و يك بار
هم جدا كردن پا از بالا تنه.

اینایی که میگی مال کریس انجل هست .

نه دیوید کاپرفیلد !
 

pinokio2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 دسامبر 2005
نوشته‌ها
228
لایک‌ها
1
آقايون بسه ديگه خواهشا- مسخره كردين خودتون رو .مي خواهيد راجع به جن كل كل كنيد بريد تو يه تايپيك ديگه
كافيه.عجب غلطي كرديم يه پست زديم راجع به كاپرفيلد ببين عجب بلبشويي شد مثل چي بهم مي پريد.به گند و ... كشيديد تايپيك رو .اطلاعاتي ندارين حرف ميزنين.حرف نزنيم كسي نمي گه لاليم (براي اينكه به كسي بر نخوره).اين بحث بي نتيجه جن رو ول كنيد ترو به خدا يا بريد جاي ديگه.مي خواهيد باور داشته باشيد يا نداشته باشيد . به اسفل السافلين كه قبول داريد يا نداريد.اصلا اهميتي نداره نظر يا اعتقادتون چيه.مطلقا و ابدا.كاملا نظرتون بي اهميته.
 

pinokio2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 دسامبر 2005
نوشته‌ها
228
لایک‌ها
1
ولي اره كه نصف ميكنه يا جدا كردن پا مال كاپرفيلده.به هر حال اگر اينها حقه باشه خيلي جالبه ببينيم چه تكنيكيه.مثلا آيا پشت صحنه عبور از ديوار چين رو كسي داره يا ديده يا نصف كردن اون زن تو پارك چطور ممكنه!!!!!!!!!.
 

pinokio2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 دسامبر 2005
نوشته‌ها
228
لایک‌ها
1
ممنون از توضيحات بسيار خوبتون.اين رو هم به همه دوستان عزيز بگويم كه خوب بالاخره من هم براي دونستن اطلاعات بيشتر و رفع سوالات اوبهاماتي كه در ذهن داشتم اين تايپيك رو راه انداختم.اگر مي دونستم كه نميپرسيدم. چو داني و پرسي سوالت خطاست.
راستش با توضيحات زيباي شما بيشتر علاقه مند شدم.از شما هم خواهش ميكنم دريغ نكنيد و ما رو از اطلاعاتتون بي نصيب نگذاريد.اما سوالات من:
1-در مورد ساي بابا اگر اطلاعاتي بديد خيلي عالي ميشه.
2-اين جمله عجيبه "اما خودش گفته بوده که من شیطان پرستم و می گفته که تعلیماتی هم از سای بابا داره...". شيطان پرستي ديگه چه صيغه ايه؟ آيا درسته كه اون در تبت رياضت كشيده؟
3-"ازاگه هم بعضیاش واقعا جادوگری باشه (مثل معلق کردن کارت! که یکی جلوی چشمام انجام می داد و می گفت ریاضت دیده) دیگه جادوگریه صحبتهاي شما نيجه گرفم كه فرق جادو با تردستي اينه كهجادو واقعيه و تردستي حقه است.درسته؟؟"
اين آقا يا خانم كي بودن؟؟؟ ميشه معرفي كنيد.(اگر خواستيد پي ام بزنيد)
4-ميشه در مورد نصف كردن آدمها بگيد كه آقاي كاپرفيلد از چه شيوه اي استفاده ميكنه؟
ممنون

اين آقاي علي بابا كجا رفت به اين سوالات جواب بده.آهااااي.
معلق كردن آدمها غيب كردن مجسمه آزادي در ديد عوام آخه چطور ممكنه كلك سينمايي باشه.من فكر كنم كلك ديگه اي ميزنه.چيه و چطوره اصلا نمي دونم.
 

KENSHIN

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 می 2007
نوشته‌ها
9
لایک‌ها
0
با پوذش از مدیریت صبور و محترم

عده ای درصدد اثبات خدا بودند ، اینهم اثبات

ذهن و عقل بشری در هر اثری از نوعی نقص نسبی برخوردار است خصوصا در مورد آنچه در آینده بدان خواهد رسید

هنگامی که یوهان هرتز امواج الکترو مغناتیس را کشف کرد تمامی دانشمندان برجسته آن زمان او را ابله و دیوانه پنداشتند ...همینطور در مورد گالیله و در مورد خیلی از مسائل دیگر در دنیا...
امروزه دانشمندان کمی بیشتر احتیاط میکنند و هیچ نظریه ای را براحتی قبول و یا رد نمیکنند
مثلا همین پروفسور ویکتوری (در ناسا کار میکند و حتما در کانال اندیشه اورا دیده اید) اصلا خدائی که ماقبول داریم را قبول ندارد ولی پس از 60 سال مطالعه در علم فیزیک و اختر شناسی به این را بطه رسیده است و علاوه بر او بسیاری دیگر از دانشمندان لائیک جهان :

نگاه کردن در کائنات====>متوجه شدن نظم بسیار عظیم در خلقت همه چیز ====>نظم آن هم در چنین حد و حدودی احتیاج به قانون دارد====>نمونه های قوانین فیزیکی که بشر تا بدینجا در مورد حرکت اجرام و سیارات کشف کرده بخش بسیار کوچکی از عظمت این قانونند====>ایجاد قانون احتیاج به حکمت مطلقه دارد(فکر)====>وجود طرح و فکر ، سازنده ای بزرگ را لازم الوجود میداند!

به نظر شما چگونه نظم و وجود این کائنات میتواند بدون سازنده باشد ، براستی این کائنات را که بینهایت در آن تجسم میابد را که خلق کرده است؟


آندرو کورن وي استاد فلسفه:
اساس کار دانشمند بر اين قرار گرفته که " هيچ ماشيني بدون سازنده نمي‌تواند باشد

آلبرت انیشتن:
All religions, arts and sciences are branches of the same tree. All these aspirations are directed toward ennobling man's life, lifting it from the sphere of mere physical existence and leading the individual towards freedom.
همه مذاهب ، هنرها و علوم ، شاخه های یک درخت هستند . همه این عروج ها ، به سمت شرافت دادن به زندگی انسان جهت گیری شده است ، که آن را از احاطه باتلاق موجودیت فیزیکی رها کند و شخص را به سوی آزادی پیش



این هم یکی از معروفترین براهین وجود خدا


برهان سينوى
مقدمه: يكى از براهينى كه ابن سينا(ره) بر وجود خداوند متعال اقامه كرده، برهان وجوب و امكان است. پايه اين برهان بر اين مسئله استوار است كه در **** هستى واجب الوجود بالذات، ضرورى الوجود است; زيرا اگر چنين نباشد تسلسل ممكنات پيش مى‏آيد كه باطل است.در اين مقاله باطل بودن تسلسل ممكنات، اثبات شده و وجود واجب اثبات گرديده است.

ابن سينا براى‏اولين بار از راه مساله «وجوب و امكان‏» - كه مساله‏اى در فلسفه‏است - استفاده كرده است نه از راه حركت.راهى كه ابن سينا رفته است از راهى كه‏ارسطو رفته فلسفى‏تر است، يعنى بيشتر جنبه عقلانى و محاسباتى دارد.راه ارسطو يك سرش به طبيعيات بستگى‏دارد(كه مساله حركت است)اما راهى كه ابن سينا رفته است چنين نيست.

ما دو مفهوم داريم‏كه در فلسفه مورد استعمال است ولى همه مردم آن را درك مى‏كنند:هستى، نيستى.هستى و نيستى از بديهى‏ترين مفهومهاى‏دنياست و احتياجى نيست كه كسى بخواهد آنها را براى ما تعريف كند.

سه مفهوم ديگر هم داريم كه در همين رديف است،نفس اين سه مفهوم بديهى است(يعنى تصورش احتياج به تعريف ندارد)، يكى «وجوب‏» يا ضرورت است، ديگرى «امتناع‏» يامحال بودن است، سومى «امكان‏» است، يعنى نه واجب بودن و نه ممتنع بودن.اگر شما «الف‏» را موضوع قرار دهيد و «ب‏» راصفت براى آن فرض كنيد، مى‏گويند «ب‏» براى «الف‏» حتما يكى از اين سه حالت را دارد، شق چهارم ندارد: يا اين صفت براى‏«الف‏» ضرورى است، يعنى نمى‏شود اين صفت را نداشته‏باشد، مثل اينكه شما مى‏گوييد مجموع سه زاويه مثلث نمى‏تواندمساوى با دو قائمه نباشد.يا اين صفت براى «الف‏» محال است، درست نقطه مقابل[حالت اول]، يعنى اصلا نمى‏شود «الف‏» اين صفت‏را داشته‏باشد، مثل اينكه فرضا مجموع سه زاويه مثلث صد و هشتاد و يك درجه باشد.و يا اين صفت براى «الف‏» امكان‏دارد، يعنى نه ضرورت دارد كه اين صفت را داشته‏باشد، نه ضرورت دارد كه اين صفت را نداشته باشد(مى‏تواند اين صفت‏را داشته‏باشد، مى‏تواند اين صفت را نداشته باشد)، مثل اغلب حالات طبيعى كه هر كسى دارد.مثلا آيا تعداد انسانهاى داخل اين‏اتاق بايد ده نفر باشد؟نه.محال است كه ده نفر باشد؟نه.آيا هم مى‏شود ده نفر باشد، هم مى‏شود نباشد؟بله، افراد انسانهايى‏كه اينجا مى‏آيند، هم ممكن است ده نفر باشند و هم ممكن است ده نفر نباشند.يك مثال ديگر: نفس عدد 5 طاق است؟فرداست؟يعنى غير قابل انقسام به متساويين است؟بالضروره و بالوجوب. جفت بودن برايش امتناع دارد، اينكه قابل انقسام به متساويين‏باشد(مشروط بر اينكه واحدها را همان واحد بگيريم، نه اينكه يك واحد را به دو واحد تقسيم كنيم)[براى آن محال‏است].اما اين شى‏ء كه به نام گردوست، مى‏تواند پنج تا باشد، مى‏تواند شش تا باشد، مى‏تواند طاق

صفحه : 197
باشد، مى‏تواند جفت باشد.

اينها يك مفاهيم خيلى واضحى است كه نفس تصورآنها براى ما اشكالى ندارد.

هم هستى و نيستى، هم ضرورت و امتناع‏و امكان از چيزهايى است كه هيچ وقت بشر از خودش طرد نكرده و طرد هم نخواهد كرد، بلكه اساس تمام علوم بر پايه همين مفاهيم‏و معانى است.امروز كه شما مى‏گوييد «قوانين جبرى‏» يا مى‏گوييد «اجتناب ناپذير» ، اين «اجتناب ناپذير» همان ضرورت است.نقطه‏مقابل آن را هم مى‏گوييد «غير ممكن‏» كه همان محال بودن است.اينكه اين مفاهيم از كجا در ذهن بشرپيدا شده مساله‏اى است، چون انسان «وجوب‏» را هيچ وقت با چشم نمى‏تواند ببيند، «امتناع‏» را هم با چشم نمى‏تواند ببيندو نه با هيچ حسى، اينها مفاهيم معقول هستند ولى محسوس نيستند.

حال كه ما اين پنج مفهوم را دانستيم: وجود و عدم‏از يك طرف، و ضرورت و امكان و امتناع از طرف ديگر، حرف معروف ابن سينا اين است، مى‏گويد موجودات [يعنى]آنهايى‏كه هستند، مسلم محال نيستند، چون اگر محال بودند كه نبودند (بودنشان دليل بر اين است كه محال نيستند).پس اينهاكه هستند، يكى از دو شق ديگر را دارند: يا ممكن الوجودند يا واجب الوجود.آيا به حسب احتمال عقلى از اين دو شق‏خارج‏اند؟در اينكه در عالم اشيائى هست كه بحثى نيست.آنچه كه در عالم هست، مسلم يا ممكن الوجود است‏يا واجب الوجود، چون‏ممتنع الوجود نمى‏تواند باشد.اينجا ما چشمهايمان را مى‏بنديم و تمام هستى را زير نظر مى‏گيريم و نمى‏دانيم آنچه كه‏در عالم هست واجب الوجود است‏يا ممكن الوجود: اگر در ميان آنچه كه در عالم هست، واجب الوجود هست(يك شق مطلب)فهوالمطلوب، اگر نه، آنچه هست ممكن الوجود است.مى‏گويد ممكن الوجود بايد به واجب الوجود منتهى شود، اگر باآن ممكن واجب الوجود نباشد، ممكن الوجودى هم نيست، چرا؟چون ممكن الوجود يعنى آن چيزى كه در ذاتش، هم مى‏تواندباشد هم مى‏تواند نباشد، پس خود ذاتش - به تعبير امروزى - نسبت به هستى بى تفاوت است، چون اگر ما ذات اورا در نظر بگيريم، هستى برايش نه ضرورت دارد نه امتناع(مى‏تواند باشد، مى‏تواند نباشد).پس بودن او به حكم علتى‏است و آن علت است كه وجود را به او داده است و الا اگر وجود ذاتى او باشد، ممكن الوجود نمى‏شود، واجب الوجود است، همين‏قدر كه وجود براى او ذاتى نيست و شما فرض كرديد كه او ممكن الوجود است(يعنى وجود داشتن براى او به

صفحه : 198
اصطلاح يك امر عرضى است)پس علتى او را به وجودآورده است.فكر نمى‏كنم در اين هم بحثى باشد.مى‏گويد مى‏رويم سراغ آن علت، آن علت‏يا «واجب‏» است‏يا «ممكن‏»: اگر «واجب‏» است، پس مطلوب ما كه «واجب الوجود در عالم هست‏» به دست آمد، اگر «ممكن‏» است، باز آن هم علت مى‏خواهد.همين‏طور باز سراغ علت علت مى‏رويم و...شما ممكن است بگوييد بسيار خوب، همين طور بى‏نهايت برود جلو، كما اينكه اصلا فرضيات‏ماديين در عصر اخير بر همين **** علت و معلول است، مى‏گويند اين شى‏ء معلول است، معلول چيست؟معلول علتى كه‏آن علت هم باز به نوبه خود معلول است.اين معلول چيست؟معلول يك شى‏ءديگر كه آن باز علت است و معلول، الى غير النهايه.نتيجه‏حرف ماديين اين است كه **** هستى از بى نهايت ممكن الوجودها تشكيل شده است.

ابن سينا مى‏گويد محال است كه تمام ****‏هستى از بى‏نهايت ممكن الوجودها تشكيل شده باشد.چرا محال است؟محال بودن آن را از دو راه بيان كرده است: يكى از راه تسلسل‏كه مى‏گويد **** علت و معلول نمى‏تواند غير متناهى باشد.علت و معلول با يكديگر همزمان‏اند، يعنى اين شى‏ء كه‏در اينجا وجود دارد اگر ممكن الوجود باشد، الآن بايد يك علتى باشد كه نگهدارنده وجود و موجد آن باشد.

آنگاه آن علت هم اگر ممكن الوجود باشد، الآن بايدعلتى در زمان حاضر داشته باشد.

آن هم اگر ممكن الوجود باشد، بايد علتى در زمان‏حاضر داشته‏باشد، و همين طور...

[در نتيجه]بايدالآن در آن واحد يك سلسله بى‏نهايت و غير متناهى وجود داشته باشدو چون با براهينى كه در مبحث تسلسل[اقامه شده]ثابت‏شده است كه تسلسل علتهاى‏همزمان - نه علتهايى كه زمانا منفك از يكديگر هستند - محال است، پس اين هم محال است.

اين راه بر دو مطلب مبتنى شد كه ما هر دو مطلب رانمى‏توانيم اينجا توضيح بدهيم: يكى اينكه بايد ثابت كنيم علت هر معلولى بايد با خودش همزمان باشد، دوم بايد ثابت كنيم‏كه علتهاى همزمان، غير متناهى نمى‏توانند باشند كه همان مساله تسلسل پيش مى‏آيد.

بيان‏ديگر در ابطال تسلسل ممكنات
راه ديگر كه ساده‏تر است - گو اينكه خود ابن‏سينا توضيح آن را نگفته است و

صفحه : 199
ديگران بعد آمده‏اند گفته‏اند، شايد هم خواجه‏نصير اولين كسى است كه اين حرف را زده است - اين است: ما به اينجا رسيديم كه در دنيا علت و معلول وجود دارد.حتى‏«مادى‏» قبول مى‏كند كه هر پديده‏اى، بلكه هر چيزى كه شما در عالم مى‏بينيد معلول يك علت است، به زبان ابن سيناممكن الوجودى است كه به واسطه علتى وجود پيدا كرده است.چيزى كه هست، مادى مى‏گويد هر معلولى - كه شما اسمش‏را «ممكن الوجود» گذاشته‏ايد - معلول يك علتى است كه آن هم مثل خودش ممكن الوجود و معلول علت ديگر است و...تابى‏نهايت، يعنى تمام **** هستى از مجموع ممكنات به وجود آمده، يعنى از مجموع اشيائى كه وجودشان از جاى ديگرى(علت آنها)به آنها رسيده است، علتشان بوده است كه به آنها وجود داده است.

با يك مقدمه ساده‏اى كه احتياج به آن حرفها نداشته‏باشد، مى‏شود اين مساله را فيصله داد و آن مقدمه ساده اين است: شما در فلسفه امروز و در حرفهاى ماديين زياد مى‏خوانيدكه مى‏گويند هر چيزى تا وجودش اجتناب ناپذير نباشد وجود پيدا نمى‏كند، يعنى تا وجودش ضرورى نشود وجود پيدا نمى‏كند.مثلابه شما مى‏گويند گردش اين صفحه را نگاه كنيد، اگر اين گردش الآن وجود دارد، ضرورت پيدا كرده است كه‏وجود پيدا كند، يعنى مجموع شرايط و علل به آن ضرورت بخشيده‏اند، كه اين را مى‏گويند «ضرورت بالغير» ، منتهااين ضرورتى است كه از ناحيه ذاتش نيست، علت به آن ضرورت داده، و اين درست هم هست.ما مى‏گوييم هر ممكنى‏ضرورى است، هر ممكن الوجودى واجب الوجود است اما واجب الوجود بالغير، يعنى هر ممكن الوجودى علتش به آن‏ضرورت بخشيده است.بنابراين وجوب وجود بالغير با وجوب وجود بالذات اشتباه نشود.آن تقسيمى كه ما ذكر كرديم اين بود كه اشياءيا ممكن الوجود بالذات‏اند يا واجب الوجود بالذات، و البته ما گفتيم ممكن الوجود از ناحيه واجب الوجود بالذات،واجب بالغير مى‏شود، يعنى چون او واجب الوجود است و به اين ضرورت مى‏بخشد، اين وجود پيدا مى‏كند.

پس ماديين مى‏گويندنظام عالم **** ضرورت است، ما هم مى‏گوييم **** ضرورت است،منتها آنها مى‏گويند دست روى هر چيزى كه بگذاريد واجب بالغير است، مامى‏گوييم اين واجب بالغيرها يك جا منتهى مى‏شود به يك واجب بالذات.

پس وجوب بالغير را احدى انكار ندارد و قابل انكار هم‏نيست.ما آمديم با آنها توافق

صفحه : 200
كرديم و مى‏گوييم اين‏عالم، اين هستها، اين پديده‏ها و اين نظامى كه ما مى‏بينيم، يك‏**** صد در صد ضرورى و قطعى است.شما كتابهاى ماديين را كه بخوانيد، مى‏بينيد كه‏پر است از اين حرفها، كتابهاى الهيون را هم كه بخوانيد، مى‏گويند: «حف الممكن بالضرورتين‏» دو ضرورت دو طرف هر ممكنى را گرفته است.

ما اين بحث را در مقاله هشتم اصول فلسفه[مطرح]كرده‏ايم.فلسفه‏در اين جهت اختلاف نظرى ندارد كه **** عالم **** ضرورت است.حتى روى حسابهاى فلسفى، اين حرفى كه‏الآن از دهان من بيرون مى‏آيد، در عين اينكه در آن **** اختيار كه ما مى‏گوييم، اختيار به آن معنا در مقابل جبرهست، در عين حال ضرورت است، يعنى چه؟يعنى اصلا محال بود كه اين حرف، در اين ساعت و در اين لحظه، از دهان من بيرون‏نيايد.چرا؟چون اين حرف در اين ساعت و در اين لحظه كه از دهان من بيرون آمد يا آن پلك چشم شما كه تكان خورد،به موجب علتى بوده است، اگر آن علت نبود، محال بود كه پلك چشم شما تكان بخورد يا اين حرف از دهان من بيرون بيايد،نه يك علت، بلكه مجموع عللى كه وجود پيدا كرده‏اند، به آن ضرورت بخشيده‏اند.چطور مى‏شد كه اين[حادثه]واقع‏نشود؟علت آن وجود پيدا نكند، و آن علت چرا وجود پيدا كرده؟باز هم يك مجموع شرايط و عللى به آن ضرورت بخشيده‏است.مى‏رويم سراغ آن علت اصلى، به آن هم يك مجموع عللى ضرورت بخشيده است.پس با اينكه موجودات عالم - به قول‏ما و آنها - همه ممكنات هستند، همه واجبات هستند اما واجبات بالغير. هر واجبى اگربگوييم چرا ضرورت پيدا كرد؟مى‏گوييم چون علتش به آن ضرورت بخشيد.

سينوى‏ها مى‏گويند اگرتمام **** هستى از ممكنات تشكيل شود، اين ضرورتى كه الآن قبول‏داريم نبود.اين ضرورتى كه الآن تو هم قبول دارى، به دليل وجود واجب‏الوجود بالذات است، چون خدا در عالم هست، اين **** عالم **** ضرورت است و اگر خدا يعنى واجب الوجود بالذاتى در عالم‏نباشد، نه مخلوق و موجودى هست و نه مى‏تواند اين موجود مخلوق‏ها ضرورى باشند.چرا؟براى اينكه وجود اين موجودممكن وقتى ضرورت پيدا مى‏كند كه تمام راههاى نيستى بر آن بسته باشد. مثلا اگر اين موجود ممكن ده علت دارد، نه علت‏وجود داشته باشد و يكى وجود نداشته باشد، يك راه نيستى كه برايش باز باشد، آن موجود نيست.

پس اشياءوقتى در دنيا ضرورت پيدا مى‏كنند كه تمام راههاى نيستى بر آنها


صفحه : 201
بسته باشد.اينكه شماالآن مى‏بينيد كه اين عالم هست و ضرورى است[به اين جهت است كه]تمام‏راههاى نيستى بر عالم بسته شده است.منتها شما مى‏گوييد اين ****‏همه ممكنات است، من مى‏گويم اين **** منتهى مى‏شود به يك واجب الوجود.از من و شما - هر دو - مى‏پرسنداين[موجود]چرا وجود پيدا كرده است و چرا ضرورت دارد كه وجود پيدا كند؟ مى‏گوييم به حكم اين علت; به حكم اينكه اين‏علت وجود داشته، اين هم بوده است; چون اين علت وجود داشته، اين هم ضرورت پيدا كرده است.

مى‏بينيم اين سؤال‏جواب پيدا كرد.مى‏رويم سراغ اين علت، اين چرا وجود و ضرورت پيدا كرده‏است؟مى‏گوييد چون اين بود، اين نمى‏توانست نباشد.مى‏بينيم راست مى‏گويد.سراغ‏اين مى‏رويم، باز شما مى‏گوييد چون اين بود، اين نمى‏توانست نباشد. مى‏گوييم بله.

يك فرض ديگر در اينجا هست و آن اين است: اگرمن بگويم «الف‏» چرا وجود دارد؟مى‏گوييد چون «ب‏» وجود دارد.مى‏گفتم خوب، «ب‏» وجود پيدا نكند كه «الف‏» هم وجودپيدا نكند; اين نباشد تا آن هم نباشد.مى‏گفتيد چون «ج‏» بود، «ب‏» هم نمى‏توانست نباشد.مى‏گفتم نه آقا، «الف‏» نباشدبه اينكه «ب‏» هم نباشد به اينكه «ج‏» هم نباشد.مى‏گفتيد وقتى «ج‏» بود، نمى‏توانست «ب‏» نباشد و وقتى «ب‏» بود، نمى‏توانست‏«الف‏» نباشد.يكدفعه مى‏گوييم «سودا چنين خوش است كه يكجا كند كسى‏» ; مى‏گويم آقا، چرا الف «هست‏» ؟چرا الف‏«نيست‏» نيست تا اينكه نه «ب‏» باشد، نه «ج‏» باشد، نه «د» باشد...الى غير النهايه؟يعنى چرا اصلا بر عالم نيستى مطلق‏حكومت نمى‏كند؟چه چيزى راه نيستى را بر جميع عالم بسته است؟يعنى نبودن اين شى‏ء بالخصوص[منوط]به اين است‏كه هيچيك از علل آن نباشد; اگر اين علل متكى به واجب الوجود بالذات باشند، اين[شى‏ء]نمى‏تواند نباشد.چرا؟چون اگراين[شى‏ء]نباشد بايد[علت]آن نباشد، [اگر علت]آن نباشد بايد[علت علت] آن نباشد، [اگر علت علت]آن نباشد بايد[علت علت علت]آن‏نباشد و...آخر كار اگر همه اينها بخواهند نباشند، بايد چيزى نباشد كه عدم بر ذات او محال است(يعنى واجب الوجودبالذات)و چون محال است كه او نباشد، او بايد باشد; او كه بود همه اينها هستند.

اما اين **** هر چه جلوترمى‏رود[مى‏بينيم]اين[شى‏ء]در ذات خودش مى‏تواند نباشد، اين[شى‏ء]هم‏مى‏تواند نباشد و...اگر اينها زبان داشته باشند و از هر كدامشان

صفحه : 202
بپرسيد چرا هستى؟مى‏گويد من خودم كه‏نمى‏خواستم باشم، يكى ديگر مرا هست كرد; چون آن هست، من مجبورم باشم. به آن هم كه مى‏گفتيم، مى‏گفت من مى‏توانستم نباشم‏ولى آن ديگرى كه هست، من مجبورم كه باشم.ما تا وقتى اين **** را قطع كنيم و ببريم، هر جا كه از كمرگاهش بگيريم،جواب داريم.مثلا ما به اين سه شى‏ء مى‏گوييم چرا هستند؟مى‏گويد اين بالا سر من هست، من نمى‏توانستم نباشم.اما اگر روى‏تمام اين **** يكجا دست بگذاريم، بگوييم چرا تمام آن يكجا «نيست‏» نيست و چه دليلى دارد كه بايد باشد؟[بدون واجب‏الوجود بالذات جواب نداريم]; يعنى اگر تمام **** عالم از ممكنات باشد(ممكن است باشد، ممكن است نباشد)،پس چرا هست و چرا ضرورت دارد؟هستى و ضرورت و جبرى بودن اين **** و اينكه هر چيزى كه هست بايد باشد و محال‏است كه نباشد[به اين جهت است كه] يك ضرورت وجود بالذاتى در عالم هست، واجب الوجود بالذاتى در عالم هست، و الا اگر تمام‏اين **** هستى، همه اشيائى است كه زبان حالشان در ذات خودشان اين است كه مى‏گويند من مى‏توانم باشم مى‏توانم‏نباشم، من كه هستم به حكم خودم نيستم و من كه ضرورت دارم به حكم خودم ضرورت ندارم، ديگرى به من داده، ديگرى‏هم [همين را]مى‏گويد و...در اين صورت براى اين سؤال جواب پيدا نمى‏كنيم، مى‏گوييم تو نباش به اينكه علتت هم نباشدبه اينكه علت علتت هم نباشد، چرا تو «نيست‏» نيستى به اينكه نه علتت مى‏بود و نه علت علتت و نه علت علت علتت و نه...؟ چه محالى لازم مى‏آمد؟پس ممكن بود كه‏هيچ چيز نباشد؟بله، ممكن بود هيچ چيز نباشد.پس چرا هست؟بنابراين تمام **** ممكنات‏حكم ممكن واحد را پيدا مى‏كند كه باز متكى به واجب الوجود است.

اگر از اين راه واردشويم، احتياجى نيست كه ما آن براهين مخصوص باب تسلسل را اثبات كنيم،بلكه همين كه گفتيم، با يكى از براهين باب تسلسل خيلى قريب الماخذاست، و حتى لزومى ندارد وارد آن مطلبى شويم كه قدرى اثباتش مشكل است(كه علت و معلول بايد با يكديگر همزمان باشند)،فقط همين مقدار كه وارد شويم، با يك محاسبه فلسفى درك مى‏كنيم كه چون هستى و ضرورت در عالم هست، واجب‏الوجود بالذات در عالم هست و تمام اين هستيها متكى به واجب الوجود بالذات‏اند.
 

yusef.es

Registered User
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2006
نوشته‌ها
82
لایک‌ها
0
محل سکونت
Abadan
سلام
مجله همشهری جوان پارسال یک مصاحبه ای با بهروز کریمی کرده بود که تنها شعبده باز ایرانی عضو انجمن بین المللی شعبده بازان جهان است.
ایشون گفته ماهایی که عضو این انجمن هستیم راز های همدیگه رو میدونیم ولی نمیتونیم لو بدیم مگر اینکه سالها از اون بگذره.
همچنین ایشون گفته که میخواسته مجسمه فردوسی رو غیب کنه که 4 تا 5 میلیون تومان هزینه داشته و باید نیم ساعت خیابون رو میبستن که دولت قبول نکرده.
 

pinokio2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 دسامبر 2005
نوشته‌ها
228
لایک‌ها
1
نه آقا- انگار فايده اي نداره- اي بابا .اي نوفهمن- اين تايپيك شده تايپيك اثبات جن- فلسفه -انسان شناسي-فقه-كلام- گياه شناسي -شيمي- جك- فيزيك كوانتمي- مسخره بازي -فال گيري- رياضيات -ديفرانسيل-تاريخ هنر- سمپاتيك- عنكبوت- سوسك شناسي و......هر چي كه فكر شو بكنين جز موضوع تايپيك.آقاي مدير بيا ترو به خدا ببند اين تايپيك رو.
 

ali baba

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 آگوست 2005
نوشته‌ها
35
لایک‌ها
3
دوستان اگر تو ضیحات بنده رو می خوندید دیگه سراغ جن و ... نمی رفتید... مستولی بر جن دارای یکسری نشانه هاست که اهل فن اینا رو می فهمند...

پینوکیو جان سوالات رو به ترتیب می گم:
1. سای بابا یک جن گیر، اما استادم میگفت یه لفظ دیگه می گفت که اگه اجازه بدید نگم اون هم یه نوعشه که اگه علاقه مند بودید تویه پست دیگه می گم چون با تردستی کلا فرق داره
2. نه در تبت ریاضت ندیده...اصلا ریاضت ندیده چون شیطان پرستی تنها کاری که نمی کنه ریاضته که اگه باز این مربوط به سوال اولت میشه
3.دقیقا درست فهمیدی...فقط 1 تا قانون ساده از فیزیک میگم:1. هر جسم به خاطره وجود جاذبه به پایین می آید . و حالا یه قانون از متا فیزیک میگم: آیا جاذبه وجود دارد؟ این ابتدایی ترین سوال در مورد جاذبه است...منتها در اینجا وارد مقوله ی ایمان و اطمینان میشیم که باز اگه علاقه داشتید بگم...همین قدر بگم که کسانی هستن(حتی در دور و برمون و گاهی هم در بینمون اما بی اطلاع) که می توانن در تکوین قوانین طبیعی دست ببرن...
4. منظورت از آقا یا خانوم همون کسیه که کارت رو معلق کرد؟
5. نصف کردن آدمها رو به روش کاپر فیلد نمی دونم اما به روش بلین می دونم که می دونم اونی نیست که شما می خواین...چون این فن و کلا چند بار اجرا نکرده و در اصطلاح هنوز فوت کوزه گریشه!!!!
 

pinokio2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 دسامبر 2005
نوشته‌ها
228
لایک‌ها
1
ممنون دوست عزيز علي بابا
1- اگر سای بابا یک جن گیر است دو مساله بوجود مي آيد: جن گيري با ارتباط با جن متفاوته.جن گير با دعا و كارهاي و حركاتي جن رو دور و دفع ميكنه كه از اين نوع در مملكتمون كم نداريم. ولي اگرمنظورتون اينه كه ساي بابا با جن ارتباط داره يا جن مسخر ايشان است پس خيلي محتمله كه آموزشهايي به كاپرفيلد در اين خصوص داده باشه،خوب
جالبه به اين مطلب در ذيل اشاره كنم كه در جايي خوندم:

" يك نمونه از امداد اجنه: نمونه بارز اين موضوع فردي به نام ديويد كاپرفيلد است كه به كمك اجنه قادر به پرواز ، عبور از ديوار ، زنده شدن پس از خفگي ، احظار كودكي خود و… است .همانطور كه در شماره پيش نيوز ديلي نقل شده بود خود ديويد كاپرفيلد پس از سالها اين راز را براي همه فاش كرده است."

نويسنده مطلب فوق : مهدي رحيمي - دانشجوي ‍پزشکی عمومي

خوب من اصلا نمي دونم صحت و سقم نقل قول بالا چقدره. اولا آيا اصلا چنين مطلبي در نيوز ديلي چاپ شده است . اگر چاپ شده باشد بايد رويش حساس شد.اگر نادرست باشه كه هيچ. ولي اگر چاپ شده باشه و واقعا درست باشه ممكنه ايشون تعليماتي از آقاي ساي بابا در اين خصوص گرفته باشند.حتي اگر آقاي كاپرفيلد منكر اين مطالب باشه و نخواهد رازهايش را فاش كند. به هر حال به نظرم اين آقاي كاپرفيلد آدمي دروغگو هستند و رد گم ميكنه و روي هيچ حرفيش نمي شه حساب كرد.حتي اون شيطون پرستيش.

به هر حال خارجيها خيلي بيشتر از ما روي اين مطالب ريز و سريش ميشن .اونهم از طريق علمي.نه مثل ما سريع و فرتي يك مطلب رو رد و نه تاييد ميكنن.خيلي تحقيق ميكنن و بعد اظهار نظر.نمي دونم روي كاپرفيلد يا امثال ايشان چه حد ريز شدند و دوست دارم بدونم.
آقاي علي بابا به نظر شما فرد بسيار مطلعي هستيد.ممكنه بگوييد اون لفظي كه استادتون بكار مي برد چيه واز چه نوعي هست. اگر هم نخواستيد خواهشا يك پي ام كوچولو بزنيد .ممنون ميشم.
گفتيد:
"منتها در اینجا وارد مقوله ی ایمان و اطمینان میشیم که باز اگه علاقه داشتید بگم...همین قدر بگم که کسانی هستن(حتی در دور و برمون و گاهی هم در بینمون اما بی اطلاع) که می توانن در تکوین قوانین طبیعی دست ببرن..."
خوب خيلي علاقمندم بحث رو ادامه بديد و بي نصيب نگذاريد.

3-بله منظورم همانيه كه معلق ميكرد كارت رو.
4- آيا شيوه كاپرفيلد در عبور از ديوار يا غيب كردن مجسمه به اون عظمت رو مي دانيد.
خوب مجسمه كه در فضاي سر بسته يا در سالن نيست كه همه يك طرف نشسته باشن.جايي كه همه از زواياي مختلف مي تونن ببيننش. مثلا از داخل ساختمانهاي اطراف در منطقه منهتن نيويورك.
دوستمون گفتن نصف كردن اون خانم در پارك رو انجل انجام داده . شما ميگوييد بلين. به هر حال نمي دونم اون كليپ رو شما ديديد. خيلي وحشتناك ترسناك و حيرت آوره.
 

ali baba

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 آگوست 2005
نوشته‌ها
35
لایک‌ها
3
من اون مطلب رو نخوندم...

اما یه پیشنهاد برات دارم... اگه دوس داری من برات دو تا سی دی می فرستم تا تمام سوالات جواب داده بشه...

و اما در مورد ایمان و اطمینان که خودم دنبال اینم:

اطمینان نیاز به دلیل داره اما ایمان نه....

اگر از دیوار نمی توانی رد شوی، چون اطمینان داری که نمی توانی. یعنی میدانی که جسم جامد از جسم جامد عبور نمی کند...اما اگر ایمان داشته باشی نه تنها از دیوار بلکه از خودت هم عبور می کنی کارلوس کاستاندا

غیب کردن مجسمه خیلی راحت تر از شعبده در خیابان هست!! شما اگر به زوایای دوربین نگاه کنین، متوجه میشید که اولا فیلمبردای حرفه ای بوده، دوما کارگردانی حضور داشته و سوما که از همه مهمتره، به مدد اسپشیال افکت سینمایی تونسته اون کار رو انجام بده! همون تکنیکی که تونسته بودن شهر روم رو در 2500 سال پیش در فیلم گلادیاتور با آدمهاش باز سازی کنن! اون برنامه فقط یک بار انجام شده اما n بار پخش شده!!!!

حالا اگه دوس داری درباره ی هر کدوم بحث رو ادامه میدیم

اما درباره ی سوالات:

اونی که کارت رو معلق میکرد طوری این کار رو میکرد که با اون روشی که من بلدم فرق می کرد! به خاطره همین در مقابل حرفی که زده مجبورم سکوت کنم تا مطمئن شم واقعا ماورایی بوده یا حقه!
 

H_R

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
3,298
لایک‌ها
17
سن
42
محل سکونت
North Pole
دوستان شعبده بازی رو دست کم نگیرید ! با کلک های خیلی ساده میشه کارهای بزرگی رو کرد !
توی یه سری برنامه که کانال MBC 4 پخش میکرد ، یه سری از این کلک های شعبده بازی رو که خیلی عجیب به نظر میاد رو نشون داد آدم باورش نمیشد! مثلا همین نصف کردن آدم رو که زیر میر هم خالی اه رو نشون داد !
یارو پاهاش رو توی جعبه جمع میکنه توی شکمش و...

با چند تا آینه یک بار یه فیل رو غیب کرد ! اون فقط توی جند ثانیه که با زدن یه نارنجک دودزا صحنه رو پر دود کرد و حقیقت حواث همه رو به صحنه انفجارز جلب کرد .

همه این کار ها شعبده بازی اه ولی مهم اینه که دیوید کاپرفیلد همیشه کلک های جدیدی رو طوری سوار میکنه که مدت ها حتی شعبده باز ها هم توی کفش میمون !
 

pinokio2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 دسامبر 2005
نوشته‌ها
228
لایک‌ها
1
ممنون از توضيحات شما.پس فعلا تا اينجا بهتر كاپرفيلد رو شعبده باز كه فقط كلكها و قلقهاي شعبده و سينماي بلده فرض كنيم تا بعد ببينيم چي ميشه.به هر حال اگر با جن هم مرتبط باشه به حال ما فرقي نمي كنه.
اما در مورد ساي بابا نگفتيد با جن مرتبطه يا فقط يك جن گير معموليه و چه كارهايي تا حالا كرده.اين يك مطلب
و اما مطلب بعد وان لفظي بود كه استادتون بكار برده (در مورد ساي بابا) و نگفتيد چيه. كنجكاو شدم ببينم چيه. راستي در مورد سي ديها هم يك پي ام زدم براتون .
در مورد نصف كردن اون خانم دوستاني كه اين كليپ رو ديدند توجهشون رو جلب ميكنم به زاويه دوربين اون لحظه اي كه اون خانم داره روي دو تا دستش فرار ميكنه.از اين زاويه فيلمبرداري ميشه فهميد كه از پيش طراحي شده و ساختگيه.
و اما مطلب ديگه نوشته اي كه استاد لي هنگجي در كتابش راجع به كاپرفيلد نوشته و من اول بحث و اين تايپيك بهش اشاره كردم و لي مورد توجه قرار نگرفت.بسيار بسيار بايد روي اون تامل كرد.چون نويسنده مطلب ادم كمي نيست. اشارات زيادي اين استاد بزرگ به قدرتهاي ماورايي و نحوه استفاده از اونها(اجازه نداشتن به استفاده عام از اونها و يا نمايششون) دارند.
 

ali baba

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 آگوست 2005
نوشته‌ها
35
لایک‌ها
3
در مورد سای بابا و .... که در جنوب هند هستن این مطلب رو میگذارم:

انتشارات چلسى هاوس (Chelsea House) يكى از ناشران كتاب هاى دينى در فيلادلفياى آمريكا در راستاى انتشار سرى كتاب هاى خود پيرامون زندگى و ديدگاه هاى رهبران معنوى جهان در آخرين شماره خود كه در سال ۲۰۰۵ به چاپ رسيده است به بررسى زندگى و ديدگاه هاى «ساتيا ساى بابا» **** مذهبى جنوب هند كه اكنون مريدان بسيارى را به گرد خود آورده پرداخته است. تنظيم و گردآورى اين كتاب توسط دكتر مسعود خيرآبادى، استاد الهيات دانشگاه پورتلند صورت گرفته و پروفسور امرتيوس از دانشگاه الهيات شيكاگو بر اين كتاب مقدمه اى خواندنى و مفيد نوشته است. در اين كتاب كه از ده فصل تشكيل شده است تلاش گرديده تا نظرات موافقان و مخالفان «ساى بابا» به تساوى ذكر گردد و قضاوت درباره درستى يا نادرستى رفتار هاى او به عهده خوانندگان گذاشته شده است. و اما نكته قابل توجه در كتاب اين است كه فصل نخست اين مجموعه كه با عنوان ملاقات با يك خداى زنده (Appointment With a Living God) به چاپ رسيده است ترجمه گزارشى است كه ارديبهشت سال گذشته در روزنامه شرق به چاپ رسيد و مولف در كتاب خود ذكر كرده است كه از طريق اينترنت «گزارش ديدار با ساى بابا» نوشته مژگان ايلانلو را كه در شماره ۱۷۷ روزنامه شرق در صفحه انديشه به چاپ رسيده بود، انتخاب كرده و به عنوان يكى از بهترين مطالبى كه تاكنون از سوى منتقدين ساى بابا مطرح شده است به عنوان فصل اول كتاب خود انتخاب كرده و بنا به ملاحظاتى كه ناشر به نويسنده گوشزد كرده است با اندكى تغيير، گزارش مذكور را كه در دو شماره روزنامه به چاپ رسيد، عيناً ترجمه و منتشر كرده است.

و خوندن این کتاب رو توصیه میکنم. اما از عجایبش می تونم همین قدر بگم که هر دفعه که جمعیت چند هزار نفری برای دیدنش می رن، هر کسی که هر مطلبی که در ذهنش باشه رو بهش پاسخ میده بدون اینکه باهاش صحبتی کرده باشه...حتی اگه خواسته ای باشه براش برآورده می کنه طوریکه که انگار قبل از اومدن اون فرد رفته و اون رو از مغازه خریده!!!

لفظ خاصی نیست فقط ذکرش بی مورده!!!


از تیزبینیتون خوشحالم
 
بالا