برگزیده های پرشین تولز

شاد بودن و داشتن روحیه خوب بدون داشتن خیلی چیزا

AloneFly

Registered User
تاریخ عضویت
15 جولای 2012
نوشته‌ها
2,844
لایک‌ها
4,627
محل سکونت
گم شدم!
در همین باب

دل ما پول کلان خواهد و پیداست که نیست
در جهان نیز همان باب دل ماست که نیست
محنت و رنج نمی خواهم و پیداست که هست
ثروت و گنج دلم خواهد و پیداست که نیست!
 

الهه.آتش

Registered User
تاریخ عضویت
19 دسامبر 2012
نوشته‌ها
4,764
لایک‌ها
2,386
نمیشه از وضع مالی گفت که احساس طرف به زندگی خوب هست یا نه؟
ثروت خوبه اما از یک حدی به بعد دیگه بالاتر رفتنش باعث خوشحالی آدم نمیشه!
ولی من هر چی نگاه به زندگی پولدارهای اطرافم میکنم میبینم خیلی بیشتر در عذابن زنشون اتظارات خیلی بیشتری ازشون داره بچشون همینطور بعدش خودشون هم خیلی حریص شدن هر چی دارن باز میخوان بیشتر داشته باشن
 

saeedtz

Registered User
تاریخ عضویت
7 اکتبر 2011
نوشته‌ها
4,433
لایک‌ها
6,803
پول خوشبختی نمیاره ولی نبودش بدیختی میاره!
اما افزایشش تا وقتی نیازهای ضروری‌ات را برآورده میکنه باعث احساس شادی برایت میشه اما اگر از اندازه نیازهای ضرروری‌ات بیشتر بشه دیگه اون تاثیر را نداره!

مثلاً اگر شما درآمدت ماهی 2.5 میلیون تومان باشه و مخارجت هم نزدیک این رقم باشه اگر حقوقت شد 2.8 شادتر زندگی میکنی؟ 2.9 شادترت از قبل زندگی میکنی؟ اگر درآمدت 2 برابر شد معنی‌اش اینه که تو نسبت به وقتی که درآمدت اینگونه نبود خیلی بیشتر شادی؟
الزاماً نه!

باز هم میگم ثروتمند بودن خیلی خوبه و عالیه ولی معنیش این نیست که هر چه ثروت بیشتر شادی بیشتر!
الزاما بله!
شما درامدت بیشتر از خرجت باشه میزاری کنار یکم جمع شد میری ماشینتو عوض میکنی ماشین بهتر نخواستی میری یه مسافرت توپ حال میکنی با پول بیشتر
اما برعکس این قضیه رو تصور کنید که یه ماه خرجتون بیشتر از درامد بشه!! باید به درو دیوار رو بندازی قرض کنی واسه قسط و بدهی که درامد کم اومده!


Sent from my Awesome LG P713
 

saeedtz

Registered User
تاریخ عضویت
7 اکتبر 2011
نوشته‌ها
4,433
لایک‌ها
6,803
ولی من هر چی نگاه به زندگی پولدارهای اطرافم میکنم میبینم خیلی بیشتر در عذابن زنشون اتظارات خیلی بیشتری ازشون داره بچشون همینطور بعدش خودشون هم خیلی حریص شدن هر چی دارن باز میخوان بیشتر داشته باشن
ضرغامی و سریال ایرانی شومایی که میگن اینجاستا! :D:D
ولی من هرچی پولدار فامیل و دوروبر میبینم همه دارن دور هم با پول صفا میکنن هرکاری دوس دارن میکنن چیزایی که واسه ما رویاس واسه اونا کاملا معمولیه فقط به خاطر همین پول لعنتی وگرنه هیچکدومشون یک ساعتم زحمت نکشیدن!
ما نمیگیم پول حلال همه مشکلات که البته هست! اما اینکه بگیم پول بدبختی میاره و اینا واقعا بی معنی بی منطق اونم تو این گرونی! :D


Sent from my Awesome LG P713
 

arrow2014

Registered User
تاریخ عضویت
4 ژانویه 2014
نوشته‌ها
1,129
لایک‌ها
736
بعضی از نظرات خوندم ولی کلا کامنت ها ربطی به تاپیک نداشت و بیشتر حاشیه ای بود در کل تاپیک خوبیه شادی به نظرم چیزی نسبی و اکتسابیه و برا هر کس یه جور تعریف میشه و هر کس برای خودش یه پارامتری داره برا شادی یکی پوله یه کنار همسر و خانواده بودنه یکی پلی استیشن زدنه یکی فوتبال بازی کردن وووو ... همه اینا بستگی داره به شخصیت فرد پولم وسیله ای برای شادی و لی در حدش اما بعضی از چیزا هم متاسفانه تو ایران تعریف و نشریحش سخته مخصوصا تو ایران چون جامعه به شدت بسته و همه چیز تو پول میبینن به طوری که کسی پول داشته باشه در حد خدا بالا میارنش ولی خوشبختی تو پول نیست خوشبختی داشتن چیزایی که داشتنش بهت امید میده پول برا خوب زندگی کردن خوبه به نظر شخصیم اگه انسان تو هخمه چیز میانه روی کنه خوشبخت هرچی سرجاش خوبه و به اندازه در مورد مذهب هم عمل کردن به دستورات خداوند واقعا باعث شادی میشه البته اسلام واقعی نه اسلام اخوندی
 

الهه.آتش

Registered User
تاریخ عضویت
19 دسامبر 2012
نوشته‌ها
4,764
لایک‌ها
2,386
ضرغامی و سریال ایرانی شومایی که میگن اینجاستا! :D:D
ولی من هرچی پولدار فامیل و دوروبر میبینم همه دارن دور هم با پول صفا میکنن هرکاری دوس دارن میکنن چیزایی که واسه ما رویاس واسه اونا کاملا معمولیه فقط به خاطر همین پول لعنتی وگرنه هیچکدومشون یک ساعتم زحمت نکشیدن!
ما نمیگیم پول حلال همه مشکلات که البته هست! اما اینکه بگیم پول بدبختی میاره و اینا واقعا بی معنی بی منطق اونم تو این گرونی! :D


Sent from my Awesome LG P713
عزیز بحث من رو داشتن و نداشتن نیست به اون صورت یه بحث علمی و فلسفیه که میشه بدون داشتن پول هم شاد بود از چیزاهای کوچیک هم لذت برد
من بیشتر دارم ذات آدمی رو میگم که هر چی بدست بیاره باز کمشه مثلا شما ببین پادشاه های قدیم همش در پی فتح دنیا بودند با اینکه بدون فتح دنیا هم میتونستن خوشبخت باشن و لذت ببرن از زندگیشون
--------------------------متن زیر خیلی جالبه بخونیدش:

اسكندر، در راه فتح هند بود كه ديوژن، عارف يوناني را در كنار رودخانه‌اي ديد. ديوژن كنار رودخانه، در آفتاب، دراز كشيده بود و رقص پروانه‌ها را در ميان گل‌ها تماشا مي‌كرد.

ديوژن از عزم اسكندر آگاه شد، خنديد و گفت : «براي چه به اين سفر طولاني و پر مخاطره مي‌روي ؟ از فتح هندوستان، چه چيز عايد تو خواهد شد ؟ اگر جهان را بگيري، با آن چه خواهي كرد ؟ اي اسكندر !!»

اسكندر گفت : «مي‌خواهم همه‌ي دنيا را بگيرم، آنگاه لم بدهم و استراحت كنم و خوش باشم.»

ديوژن باز خنديد و گفت: «احمقانه است، زيرا من هم اكنون، بي‌آنكه اين همه زحمت و مشقت بكشم و دنيا را فتح كنم، لم داده‌ام، استراحت مي‌كنم و خوشم. من براي لذت بردن از زندگي، به فتح دنيا نيازي ندارم. بيا و از اين سفر، حذر كن. در كنار رودخانه‌ي ‌زيبا، براي تو هم به اندازه‌ي كافي جا هست. همين جا بمان و استراحت كن و خوش باش. تن به اين آفتاب ملايم بهاري بسپار. فتح جهان را فراموش كن. انصاف بده ! آيا تو فاتح زندگي هستي يا من؟»

در دنيا دو نوع آدم بيشتر وجود ندارد: آدم‌هايي كه مي‌دانند و آدم‌هايي كه نمي‌دانند. اين نمايشي‌ست كه مدام بازي مي‌شود. گاهي اسكندر مقدوني‌ست كه نابيناست و ديوژن كه مي‌خواهد او را بينا كند، و گاهي نيز بهرامشاه غافل است كه عارفي شوريده سر به او تلنگر مي‌زند تا به خود بيايد و بيدار شود
 

saeedtz

Registered User
تاریخ عضویت
7 اکتبر 2011
نوشته‌ها
4,433
لایک‌ها
6,803
عزیز بحث من رو داشتن و نداشتن نیست به اون صورت یه بحث علمی و فلسفیه که میشه بدون داشتن پول هم شاد بود از چیزاهای کوچیک هم لذت برد
من بیشتر دارم ذات آدمی رو میگم که هر چی بدست بیاره باز کمشه مثلا شما ببین پادشاه های قدیم همش در پی فتح دنیا بودند با اینکه بدون فتح دنیا هم میتونستن خوشبخت باشن و لذت ببرن از زندگیشون
--------------------------متن زیر خیلی جالبه بخونیدش:

اسكندر، در راه فتح هند بود كه ديوژن، عارف يوناني را در كنار رودخانه‌اي ديد. ديوژن كنار رودخانه، در آفتاب، دراز كشيده بود و رقص پروانه‌ها را در ميان گل‌ها تماشا مي‌كرد.

ديوژن از عزم اسكندر آگاه شد، خنديد و گفت : «براي چه به اين سفر طولاني و پر مخاطره مي‌روي ؟ از فتح هندوستان، چه چيز عايد تو خواهد شد ؟ اگر جهان را بگيري، با آن چه خواهي كرد ؟ اي اسكندر !!»

اسكندر گفت : «مي‌خواهم همه‌ي دنيا را بگيرم، آنگاه لم بدهم و استراحت كنم و خوش باشم.»

ديوژن باز خنديد و گفت: «احمقانه است، زيرا من هم اكنون، بي‌آنكه اين همه زحمت و مشقت بكشم و دنيا را فتح كنم، لم داده‌ام، استراحت مي‌كنم و خوشم. من براي لذت بردن از زندگي، به فتح دنيا نيازي ندارم. بيا و از اين سفر، حذر كن. در كنار رودخانه‌ي ‌زيبا، براي تو هم به اندازه‌ي كافي جا هست. همين جا بمان و استراحت كن و خوش باش. تن به اين آفتاب ملايم بهاري بسپار. فتح جهان را فراموش كن. انصاف بده ! آيا تو فاتح زندگي هستي يا من؟»

در دنيا دو نوع آدم بيشتر وجود ندارد: آدم‌هايي كه مي‌دانند و آدم‌هايي كه نمي‌دانند. اين نمايشي‌ست كه مدام بازي مي‌شود. گاهي اسكندر مقدوني‌ست كه نابيناست و ديوژن كه مي‌خواهد او را بينا كند، و گاهي نيز بهرامشاه غافل است كه عارفي شوريده سر به او تلنگر مي‌زند تا به خود بيايد و بيدار شود
داستان زیبایی بود اما این زمانی صادق هست که حداقل ها برای همه وجود داشته باشه
که متاسفانه وجود نداره

Sent from my F**king life
 
بالا