برگزیده های پرشین تولز

شعرهای دوران کودکی

silensio21

Registered User
تاریخ عضویت
19 دسامبر 2005
نوشته‌ها
961
لایک‌ها
250
محل سکونت
Black Ops
سینه زنان حرم توپخونه
آبگوشت تموم شد همه رفتن خونه

بشین زاری کن
الاغ سواری کن
الاغ من پیره
دنده عقب می‌ره
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
یادمه پفک اشی مشی که میخوردیم پشتش این شعر نوشته بود

گنجشکک اشی مشی

روی بوم ما بشین

بارون میاد خیس میشی

برف میاد گوله میشی

میوفتی تو حوض نقاشی

فراش باشی میگیردت

اشی مشی میدهدت ..



بقیشو یادم رفت:D
 

Primeval

Registered User
تاریخ عضویت
2 آپریل 2011
نوشته‌ها
83
لایک‌ها
25
رفتم به باغی دیدم کلاغی
سرش بریده خونش چکیده
کلاغه میگه غار غار
سفر قلمکار کار
خبر ندیدن به مادرم
گل میچینه برادرم
سوار این اسب نمیشم
سوار اون اسب نمیشم
سوار سیاره میشم
تا در دروازه میشم
دروازه نگین داره
قفل اولین داره


فقط یادمه شعر اصلش با این تفاوت داشت و من چون شعر حفظ کردن دوست نداشتم همیشه عمدا غلط میگفتم تا مادرم بیخیال بشه.
 

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
دختره اینجا نشسته
گریه می کنه
زاری می کنه
از برای من
....

باقیش رو کی بلده؟
اون موقع ها چند تا دختر بچه که می دیدیم داشتن این شعر رو میخوندن
اعتراف میکنم به عنوان یک پسر همیشه دوست داشتم این شعر رو یاد بگیرم اما چون بازی نکردم بلد نیستم :D
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
دختره اینجا نشسته
گریه می کنه
زاری می کنه
از برای من
....

باقیش رو کی بلده؟
اون موقع ها چند تا دختر بچه که می دیدیم داشتن این شعر رو میخوندن
اعتراف میکنم به عنوان یک پسر همیشه دوست داشتم این شعر رو یاد بگیرم اما چون بازی نکردم بلد نیستم
ما که هیچ وقت اینو نمیخوندیم ولی این قشنگه :
http://player.iranava.ir/Default.aspx?Q=0000321-01AA80294F9F2599F7668FA5568ECF6D11
این بود :
دختره اینجا نشسته گریه میکنه زاری میکنه
از برای کی ؟ از برای من پرتقال من یکیو بزن یکیو نزن
یکی هم می نشست اون وسط ادای گریه در میاورد
 

manuela89

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
من این شعرو خیلی دوست دارم، تازه رفتم دوباره کتابشو خریدم :دی

توی ده شلمرود،
فلفلی مرغش تک بود
یه ده بود و یه فلفلی،
یه مرغ زد کاکلی

یه روز که خیلی خسته بود،
کنج اطاق نشسته بود،
یه دزد رند ناقلا
شیطان و بدجنس و بلا
آمد و یه کیسه آورد
کاکلی و دزدید و برد.


تنگ غروب که فلفلی،
رفت به سراغ کاکلی
نه آب بود و نه دانه بود،
نه کاکلی تو لانه بود.


داد زد و گفت:
مرغ کاکلی، توپول موپولی
دست و پاگلی،
نوک حنایی، کجایی؟
فلفلی هی صدا زد
اما جواب نیومد
تنها یه رد پا به جا مونده بود
اون دوروبرا


آقا فلفلی ،قبا به تن،شال به کمر
گیوه به پا،کلاه به سر،یه کوزه آب
یه سفره نون از توی ده اومد بیرون
کدخدا گفت:
اوقور بخیر!مگه با ما قهری فلفلی ؟
عازم شهری فلفلی؟


فلفلی گفت:
اون مرغ زرد پا کوتاه،کاکل حنای نوک طلا
که صد تومن می خریدنش نمی دادمش،
دزده گرفت و بردش.
میرم که پیداش بکنم،
دزده رو رسواش بکنم


یکسره رفت ارومیه،تا ببینه کی به کیه
اینور و دید اونورو دید
اینجاواونجا سرکشید
نه مرغودید،نه دزدو دید
ازاونجا رفت به تبریز
منظره هاش دل انگیز
اینجاواونجا سرکشید
نه مرغ ودید،نه دزدو دید

ازاونجا شد همراه ایل
یکسره رفت به اردبیل
کوه سهند و سبلان
سرکشیده به آسمان.
از پشت کوه سرک کشید،
نه مرغودید ، نه دزدو دید


از اونجا رفت به آستارا
شهر قشنگ باصفا
گوشه کنارا سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید

از آنجا بی معطلی
یکسره رفت به انزلی
میان دریا کشتی بود
ماهی به این درشتی بود
تو کشتی ها سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید


از اونجا رفت به شهر رشت
اینور و گشت ، اونوروگشت
تو شالیزارها سرک کشید
نه مرغودید ،نه دزدو دید


از اونجا رفت به لاهیجان
مردم خوب مهربان،
شهر به این مصفایی،
سرتاسرش باغ چایی،
یه گشتی توی کوچه خورد،
یه عالمه کلوچه خورد


اینجارو گشت،آنجاروگشت
از تنکابن هم گذشت
عروس شهرهای شمال
مرکز باغ پرتغال
از آنجا بامینی بوس
یکسره رفت به چالوس
اینجا و آنجاسرکشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید.


از بس که هی بارون آمد
از آنجاهم بیرون آمد
نشست توی سواری
رفت توی شهر ساری
دومترونیم پارچه خرید
نه مرغودید ، نه دزدو دید.


از اونجا شاد و خندون
رفت توی شهر گرگان
ترکمن های اسب سوار
دنبال هم قطار قطار
تودشت و صحرا سرکشید
نه مرغودید ، نه دزد و دید.


از اونجا بیرون آمد
رفت توی شهر گنبد،
گنبد قابوس اینجاست،
ببین،ببین،چه زیباست،
اینجا واونجا سرکشید،
نه مرغودید ، نه دزدو دید.


..........

چون شعرش طولانیه، خسته میشید بقیشو تو پست های دیگه میزارم.
 

rezanew

Registered User
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
1,037
لایک‌ها
38
سن
39
محل سکونت
کلاً آواره ایم
شبا که ما میخوابیم ، آقا پلیسه بیداره

ما خواب خوش میبینیم اون دنبال شکاره

آقا پلیسه زرنگه ، با دزدا خوب میجنگه

ما پلیس رو دوست داریم، بهش احترام میگذاریم


این زیاد بود، یا همین قدر بود؟!
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
شبا که ما میخوابیم ، آقا پلیسه بیداره

ما خواب خوش میبینیم اون دنبال شکاره

آقا پلیسه زرنگه ، با دزدا خوب میجنگه

ما پلیس رو دوست داریم، بهش احترام میگذاریم


این زیاد بود، یا همین قدر بود؟!

همین قدر بوده ظاهرا ..:happy:


جوجه,جوجه,طلایی ... نوکت سرخ و حنایی

تخم خود را شکستی ... چگونه بیرون جستی

گفتا جایم تنگ بود ... دیوارش از سنگ بود

نه پنجره نه در داشت ... نه کس زمن خبر داشت

دادم به خود یک تکان ... مثل رستم پهلوان

تخم خودرا شکستم ... اینجوری بیرون جستم
 

manuela89

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
از توی شهر گنبد
یکسره رفت به مشهد
وقتی به صحن نو رسید
یکدفعه کدخدا رو دید
کدخدا گفت:سفر بخیر
همه جا رو گشتی فلفلی،چه طوری مشتی فلفلی؟
تنها میای تنها میری ,بگو ببینم کجا میری؟

فلفلی گفت:دارم یه جای دور می رم،
به شهر نیشابور می رم،
هندونه هاش چه عالیه!
حقا که جاتون خالیه.
تو جالیزها سرک کشید
نه مرغ و دید نه دزدو دید.


سوار سوار ، پیاده سوار
خودشو رسوند به سبزوار.
سرتاسرش باغ هلو،
هلوهلوبروتوگلو
از آنجا رفت به شاهرود،
آب و هواش چه خوب بود.

وقتی رسید به دامغان،
پسته خرید فراوان.
از اونجارفت به گرمسار،
خربزه های آبدار.


از اونجا رفت به تهران
شهر بزرگ ایران
شهر نگو ، شهر فرنگ
هر چی بخوای ، از همه رنگ،
توی شلوغی سرکشید،
نه مرغودید ، نه دزدو دید.


از شلوغی کلافه شد،
عازم شهر ساوه شد،
هواپراز بوی بهار،
زمین پر از باغ انار،
اینجارودید،آنجارودید،

رفت و به شهر قم رسید،
سوهان فرداعلا،
شیرین مثل حلوا،
«حلوای تن تنانی
تا نخوری ندانی».

به شهر کاشان که رسید،
اینجا دوید،آنجادوید،
عقرب و قالی یک طرف
گلاب عالی یک طرف
تو گلزارها سرک کشید
نه مرغودید ، نه دزدو دید.

از اونجا رو به پایین،
رفت به نطنز ونایین،
وقتی رسید دوشنب بود،
وقت وجین پنبه بود.


از اونجا رفت به اصفهان،
اینجا کجاست نصف جهان!
ساختموناش قشنگ قشنگ،
با کاشی های رنگارنگ،
توساختمون ها سرکشید،
نه مرغودید ، نه دزدو دید.


اسباباشو چید توی ساک،
از اصفهان رفت به اراک،
اینجاوآنجاسرکشید،انگور بی دانه خرید
چه انگوری چه انگوری،مثل چراغ زنبوری


همراه یک مسافر،
شد راهی ملایر،
تو کوچه و تو بازار،
کشمش و شیره بسیار،
اینجا و اونجا سرکشید،
نه مرغودید ،نه دزدو دید.



از ملایر دوان دوان،
دوید به سوی همدان،
بدون هیچ معطلی،
رفت ورسید به بوعلی،

پای پیاده شد روان،
از همدان دوان دوان.
به شهر کرمانشاه رسید،
اینجا و اونجا سرکشید،.
چیزی به جز گیوه ندید.

از آنجا هم راه افتاد،
بسوی خرم آباد،
به خرم آباد که رسید،
جنگلهای بلوط و دید.


از اونجا رفت به دزفول،
هر کی به کاری مشغول.
از اونجا با یه پرواز،
پرید تو شهر اهواز.


وقتی رسید غروب بود،
صحبت تانک و توپ بود.
تو اهواز هم نایستاد،
تنگ غروب راه افتاد.


از توی شهر اهواز،
یکسره رفت به شیراز.
حافظ وسعدی را ببین،
چه دل فزا چه دل نشین،
اینجا دوید،اونجا دوید،
گوشه کناروسرکشید،
نه مرغودید ، نه دزدو دید.


رفت و به شهر یزد رسید،
قطاب و باقلوا خرید،
پشمک و زولبیا خرید.


شد عازم رفسنجان،
پسته خرید فراوان.
از اونجا رفت به کرمان
شهری که قالی داره،
زیره ی عالی داره،
اینجا و اونجا سرکشید،
نه مرغودید ، نه دزدو دید.


از پشت کوه تفتان،
شدعازم زاهدان.
اینجا و اونجا سرکشید،
یک ردپای تازه دید!


در آنجا هم نایستاد،
وقتی رسید راه افتاد
ای دزد رند ناقلا!
شیطون و بدجنس و بلا
ای همه آزارام دادی،
بالاخره گیر افتادی
حالا می خوای چی کار کنی ؟
کدوم طرف فرار کنی؟
نه اینوری نه اونوری
می برمت کلانتری.


ای مرغ زرد پا کوتا
کاکل حنای نوک طلا،
هی دنبالت دویدم،
رنج سفر کشیدم،
خوب شد که پیدات کردم،
الانه برمیگردم،
می برمت به خونه،
می دمت آب و دونه،
دونه بخور که چاق شی،
سالم و سردماغ شی،



پایان :دی
 
Last edited:

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
یک یه دوستی داشتم
دو دوسش میداشتم
سه سپاسگذارم
چهار چاره ندارم
پنج پنجه آفتاب
شیش شیشه شکستم
هفت هفت تیر به دستم
هشت هشت بپا رو کشتم
نه نوکر بنده
ده پشقاب پرنده
یازده ریزه میزه
دوازده قر میریزه
سیزده خودنویسه
چهارده مینویسه
....
 

STEPS

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2007
نوشته‌ها
245
لایک‌ها
26
محل سکونت
کرج
نمی دونم این شعر هست یا نه اما می گم.
یک مدت تو دهنمون افتاده بود یهو یکی بلند می گفت هرکی نگه گودزیلا
هرکی نگه وق وقو
البته این شعر دچار خود سانسوری شده هرکی یادش باشه میدونه بعضی موقع ها قبل از هرکی نگه چی می گفتن .
 

sara_af

کاربر فعال ادبیات و سریال تلویزیونی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 می 2007
نوشته‌ها
686
لایک‌ها
1
محل سکونت
tehran
این شعر یکی از شعرهایی که هر وقت از من می خواستن برای بقیه میخوندم و کلی کیف میکردم:happy:

گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
توی کتاب نوشته تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو بیدارش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش
شانه بزن به مویش
:lol:
 

Hamid Miran

Registered User
تاریخ عضویت
31 آگوست 2009
نوشته‌ها
439
لایک‌ها
51
محل سکونت
KaraJ
این شعر خاله بزغاله را اگه بلد هستید بزارید
 

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
من در کمر کش کوه
خوشحال می دویدم
ناگاه از دل کوه
صدای پا شنیدم
وقتی که ایستادم
دیگر صدا نیامد
همراه ناله باد
صدای پا نیامد
وقتی که می دویدم
بر سنگ های انبوه
صدای پای خود را
من می شنیدم از کوه
مثل صدا و کوه است
اعمال ما و دنیا
آید به سوی ما باز
هر کار زشت و زیبا
 

JVC

Registered User
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2011
نوشته‌ها
1,222
لایک‌ها
263
محل سکونت
در پناه خدا
گنجشک ناز و زیبا// که می‌پری اون بالا

بال و پرت به رنگ خاک//دلت مهربون و پاک

به من بگو وقتی که پر کشیدی// بابام رو تو ندیدی؟

دیدمش از اینجا رفت// اون بالا بالاها رفت

پیش ستاره‌ها رفت// یواش و بی صدا رفت

****

ستاره آی ستاره// پولک ابر پاره

خاموشی یا می‌تابی// بیداری یا که خوابی

به من بگو وقتی که خواب نبودی// بابام رو تو ندیدی؟

دیدمش از اینجا رفت// اون بالا بالاها رفت

از این طرف از اون راه// رفته به خونه‌ی ماه

****

ماه سفید و تنها// که هستی او بالاها

نقره نشون کهکشون// چراغ سقف آسمون

به من بگو وقتی که نور پاشیدی// بابام رو تو ندیدی؟

همین جا پیش من بود// نموند و رفت زود زود

اون بالا بالاها رفت// بابات پیش خدا رفت

****

خدا که مهربونه// پیش بابام می‌مونه

گریه نمی‌کنم من// تا شاد نباشه دشمن
 

JVC

Registered User
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2011
نوشته‌ها
1,222
لایک‌ها
263
محل سکونت
در پناه خدا
یک تکه ابر بودیم

بر سینه آسمان

یک ابر تیره و سرد

یک ابر پر ز باران

خورشید گرممان کرد

باران شدیم، چکیدیم

ما قطره قطره بر خاک

از آسمان رسیدیم

صد جوی کوچک از ما

بر خاک شد روانه

از دشت‌ها گذشتیم

رفتیم شادمانه

با هم شدیم یک رود

رودی بزرگ و زیبا

غرنده و خروشان

رفتیم به سوی دریا

دریا چه مهربان بود

آبی و لبریز از آب

رفتیم تا رسیدیم

پیروز شد انقلاب

 

JVC

Registered User
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2011
نوشته‌ها
1,222
لایک‌ها
263
محل سکونت
در پناه خدا
محله بهداشت . فسیل ها اینو خوب یادشون میاد چون مشکل همیشگی مون بود:دی


درس امروز بچه‌ها
بیماری پر خوری‌ست
آیا شما می‌دانید نشانه‌های آن چیست؟

می‌شه من بگم؟

علایم این مرض دل‌پیچه‌ است و دل‌درد
رنگ مریض می‌شود گاهی قرمز گاهی زرد

دم به دم هی نخور کم بخور!

حالا من:
شیرینی‌های خوشمزه دهن‌ها رو آب می‌ندازه
اما یادت باشه این را، خوردن داره اندازه!

شیرینی گفتن دهنم آب افتادها.

ما بچه‌های نازنازی به این خوبی، تمیزی!
از دوره‌گردای محل نمی‌خریم هیچ چیزی.
 

JVC

Registered User
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2011
نوشته‌ها
1,222
لایک‌ها
263
محل سکونت
در پناه خدا
ماننده دست است هرخانواده
هر کس یک انگشت درخانواده
بابادراین دست انگشت شصت است
او که نخستین انگشت دست است
انگشت دیگر یعنی نشانه
او مادر ماست خانم خانه
انگشت دیگر یعنی برادر
این جا نشسته پهلوی مادر
پس این یکی کیست انگشت دیگر
آری درست است او هست خواهر
من هستم آخر انگشت کوچک
انگشت هارا دیدیم تک تک
ماپنج انگشت هستیم با هم
باهم شریکیم در شادی و غم
گر چه جداییم ما پنج انگشت
چون جمع گردیم هستیم یک مشت
 

JVC

Registered User
تاریخ عضویت
31 اکتبر 2011
نوشته‌ها
1,222
لایک‌ها
263
محل سکونت
در پناه خدا
گنجشکه میگه جیک و جیک و جیک ...گریه میکنه بچه کوچیک--
مرغه میخونه قدقداقدا مهربون باشید با کوچولوها
پیشی اه
میگه میو میو دنبال توپت مثل من بدو -
خروسه
میگهقوقولی قوقول هر روز صبح زود پاشو کوچولو
کفتره میگه بغ بغو بغو کوچولوی من دروغه لولو.
گربه هه میگه میو میو دنبال توپت مث من بدو....


 
بالا