برگزیده های پرشین تولز

شعرهای دوران کودکی

Mohsen_mzh

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
3,817
لایک‌ها
585
محل سکونت
Home
سلام

در این تاپیک شعرهای خاطره انگیز دوران کودکی رو بذارید .
گفتن خاطراتتون در مورد شعر های مختلف هم خیلی لذت بخش خواهد بود
4671.gif

لطفا در هر پست فقط یک شعر ارسال کنید و هر روز هم نهایتا یک شعر قرار بدید .

ممنون
5546.gif
 

Mohsen_mzh

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
3,817
لایک‌ها
585
محل سکونت
Home
توپ سفیدم، قشنگی و نازی
حالا من مییییخوام برم به بازی
بازی چه خوبه با بچه های خوب
بازی میکنم من با یه دونه توپ
چون پرت میکنم من توپ سفیدم را
از جا میپرهههه میره تو هوا
قل قل میخوره تو زمین ورزش
یک و دو و سه و چارو پنج و شش
یک و دو و سه و چارو پنج و شش

 

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
مرسی محسن برای تاپیک خوبت

یادش بخیر این توپ سفیدم همیشه برای من سوال بود. چون توپ های دو لایه و پلاستیکی که داشتم هیچ کدوم سفید نبودن و من همیشه تو نخ این بودم که چرا باید بگیم توپ سفیدم؟

///

یه روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت آخ!
وایسا وایسا کارت دارم
من خرگوشه بی‌ آزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمی‌خواهی مهمون؟
یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه!
شاید میخواد بخورتم
یا با خودش ببرتم
پس میرم پیش مامانم
آنجا میمانم!
مادر موشه عاقل بود
زنی باهوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به خرگوش
گفت به بچه موش
نترس جونم اون مهمونه
خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن
بیارش خونه
 

Bella_aster

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
21 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,331
لایک‌ها
2,615
محل سکونت
Tehran
یه توپ دارم قلقلیه !!!

یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
میزنم زمین هوا میره
نمی دونی تا کجا میره
من این توپو نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عیدی داد
یه توپ قلقلی داد


//

البته هیچ کدوم از این اتفاقات برای بنده پیش نیومد :دی ... یه عمری مشق نوشتیم کسی واسه ما توپ نخرید! :دی
 

Bella_aster

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
21 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,331
لایک‌ها
2,615
محل سکونت
Tehran
پاییزه و پاییزه
برگ درخت میریزه
هوا شده کمی سرد
روی زمین پر از برگ
ابر و سیاه و سفید
رو آسمونو پوشید
دسته دسته کلاغا
میرن بسوی باغا
همگی میگن به یک بار
غار و غار و غار و غار غار
 

Mohsen_mzh

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
3,817
لایک‌ها
585
محل سکونت
Home
چشم چشم دو ابرو - دماغ و دهن يه گردو
حالا بكش دوتا گوش - موهاش نشه فراموش

چوب چوب يه گردن - حالا يه گردي تن
دست دست انگشت دست - پا پا انگشت پا

چشم چشم دو ابرو - دو ابروي كموني
چشم چشم دو ابرو - دو چشم آسموني

چشم چشم دو ابرو - چشماي خيس هرشب
من تو يه فرياد - اسم تو عمري بر لب

دست دست دوتا دست - دو دست عاشقانه
دو دست پاك و پر مهر - يه حس صادقانه

پا پا دوتا پا - دوپاي سخت و هم راه
همراهي قرص و محكم - حتي تا خونه ماه

قلب قلب دو تا قلب - دو قلب قفل درهم
دوقلب مست و عاشق - عشقي فرا از عالم

جسم جسم دو تا جسم - دو جسم اما با يك روح
يه روح آسموني - بلند چو قله كوه

عشق عشق چه زيباست - الهي جون بگيره
هر كسي سد عشق شد - دعا كنيم بميره

اين عشق چه زيباست - الهي جون بگيره
هر كسي سد عشق شد - دعا كنيم بميره


//

اینم از شعر های محبوب برای نقاشی کشیدن بود که من فقط تیکه اولش رو یادم میاد نمیدونم چرا !
1657.gif
 

Bella_aster

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
21 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,331
لایک‌ها
2,615
محل سکونت
Tehran
عروسك قشنگ من قرمز پوشيده
تو رختخواب مخمل آبي خوابيده

يه روز مامان رفته بازار اونو خريده
قشنگتر از عروسكم هيچكس نديده

عروسك من، چشماتو وا كن
وقتي كه شب شد، اونوقت لالا كن

عروسك قشنگ من قرمز پوشيده
تو رختخواب مخمل آبي خوابيده

//

ای... هر وقت ما رو یه جا پیدا می کردن میگفتن یه شعر بخون ببینم چی بلدی؟!
huhsmileyf.gif
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
درود

من اين يكي رو خيلي دوست داشتم (البته هنوز هم دوستش دارم) ولي هيچوقت هم تا آخرش حفظم نشد!!!!
9.gif


حسنی توی ده شلمرود

توي ده شلمرود
حسني تک و تنها بود


حسني نگو بلا بگو
تنبل تنبلا بگو
موي بلند روي سياه
ناخن دراز واه واه واه
نه فلفلي نه قلقلي
نه مرغ زرد کاکلي
هيچکس باهاش رفيق نبود
تنها روي سه پايه نشسته بود تو سايه
باباش ميگفت: حسني مياي بريم حموم؟
نه نميام نه نميام
سرتو مي خواي اصلاح کني؟
نه نمي خوام نه نمي خوام


کره الاغ کدخدا
يورتمه مي رفت تو کوچه ها
الاغه چرا يورتمه ميري؟
دارم ميرم بار ببرم
ديرم شده عجله دارم
الاغ خوب و نازنين
سر در هوا سم بر زمين
يالت بلند و پرمو
دمت مثال جارو
يک کمي به من سواري ميدي؟
-نه که نميدم
چرا نميدي؟
واسه اينکه من تميزم
پيش همه عزيزم اما تو چي؟
موي بلند روي سياه
ناخن دراز واه واه واه!


غاز پريد تو استخر
تو اردکي يا غازي؟
من غاز خوش زبان
مياي بريم به بازي؟
نه جانم
چرا نمياي؟
واسه اينکه من
صبح تا غروب
ميون آب کنار جو
مشغول کار شستشو
اما تو چي؟
موي بلند روي سياه
ناخن دراز واه واه واه


در وا شد و يه جوجه
دويد و اومد تو کوچه
جيک جيک کنان
گردش زنان
اومدو اومد پيش حسني
جوجه کوچولو
کوچول موچولو
مياي با من بازي کني؟
مادرش اومد قدقدقدا
برو خونتون تو رو به خدا
جوجه ريزه ميزه
ببين چقد تميزه؟
اما تو چي؟
موي بلند روي سياه
ناخن دراز واه واه واه


حسني با چشم گريون
پا شد و اومد تو ميدون:
آي فلفلي آي قلقلي
مياين با من بازي کنين؟
نه که نميايم
چرا نمياين؟
فلفلي گفت:
من و داداشم
و بابام و عموم
هفته‌اي دو بار ميريم حموم
اما تو چي؟
قلقلي گفت:نگاش کنين
موي بلند روي سياه
ناخن دراز واه واه واه


حسني دويد پيش باباش
حسني مياي بريم حموم؟
ميام ميام
سرتو ميخواي اصلاح کني؟
ميخوام ميخوام
حسني نگو يه دسته گل
تر و تميز و تپل مپل


الاغ و خروس و جوجه غاز و ببعي
با فلفلي با قلقلي با مرغ زرد کاکلي
حلقه زدن دور حسن
الاغه ميگفت:
اگه کاري نداري بريم الاغ سواري
خروسه مي گفت:
قوقولي قوقو قوقولي قوقو
هر چي ميخواي فوري بگو
مرغه مي‌گفت:
حسني برو تو کوچه
بازي بکن با جوجه
غاز مي‌گفت:
حسني بيا با همديگه بريم شنا
توي ده شلمرود
حسني ديگه تنها نبود


شعري از منوچهر احترامي
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
اين هم يه شعر ديگه كه فقط همون اولش رو همه مي خوندن!!! :D

علی مردان خان

داشت عباس قلی خان پسری / پسر ِ بی ادب و بی هنری
اسم ِ او بود علی مردان خان / کُلفت ِ خانه زِ دَستش به اَمان
پشت ِ کالسکه یِ مردم می جَست / دل ِ کالسکه نشین را می خَست
هر سَحرگه دم ِ در بر لب ِ جو / بود چون کرم ِ به گِل رفته فرو
بسکه بود آن پسره خیره و بد / همه از او بَدشان می آمد
هر چه می گفت لَله لَج می کرد / دَهَنَش را به لله کَج می کرد
هر کجا لانه ی ِ گنجشکی بود / بچه گنجشک درآوردی زود
هر چه می دادند می گفت کَمَست / مادرش مات که این چه شکمست
نه پدر راضی از او نه مادر / نه معلم نه لله نه نوکر
ای پسر جان ِ من این قصه بخوان / تو مشو مثل ِ علی مردان خان

شعرش هم گويا از ايرج مبرزاست.
 

hojatshabani

Registered User
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2008
نوشته‌ها
1,371
لایک‌ها
146
محل سکونت
پس پوشت
دویدم و دویدم، سر کوهی رسیدم دو تا خاتون رو دیدم
یکیش به من آب داد، یکیش به من نون داد
نون رو خودم خوردم، آب رو دادم به زمین، زمین به من علف داد
علف را دادم به بزی، بزی به من پشگل داد
پشگل رو دادم به نونوا نونوا به من آتیش داد
آتیش و دادم به زرگر، زرگر به من قیچی داد
قیچی رو دادم به درزی (یا به جولا)، درزی (جولا) به من قبا داد
قبا رو دادم به مولا، مولا به من قرآن داد
قرآن رو دادم به بابا، بابا به من خرما داد
یکیش رو خودم خوردم، یکیش افتاد به زمین
گفتم: بابا، خرما بده، زد تو کلام افتاد تو باغچه
رفتم کلامو بیارم، آتیش به پنبه افتاد
سگ به شکنبه افتاد، گربه به دنبه افتاد
 

Mr.4

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 آگوست 2008
نوشته‌ها
1,866
لایک‌ها
526
سن
94
محل سکونت
آسمانها و فراتر از آن
اینو اخرین اخر کتاب فارسی کلاس اول بود وقتی حفظش کردم چه حالی میکردم :ی
خوشا به حالت ای روستایی

چه شاد و خرم، چه باصفایی

در شهر ما نیست جز دود و ماشین

دلم گرفته از آن و از این

در شهر ما نیست جز داد و فریاد

خوشا به حالت که هستی آزاد

ای کاش من هم پرنده بودم

با شادمانی پر می­گشودم

می رفتم از شهر به روستایی

آنجا که دارد آب وهوایی
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
کبوتر ناز من تنها نشسته

دلم براش میسوزه بالش شکسته

به من نگاه میکنه غمگینُ خسته

مامان جون مهربون بالشُ بسته

کبوتر ناز من خوب میشی فردا

دوباره پر میکشی تو آسمون ها ..
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
تو حوض خونه ی ما ماهی های رنگارنگ

بالا و پائین میرن با پولکای قشنگ

کلاغه تا می بینه کنار حوض می شینه

می خواد ماهی بگیره

ماهی ها تا می بینن به زیر آبها میرن

کلاغ شیطون میشه زار و پریشون ..
 

kaveh_hazhir

کاربر فعال و منتخب سال 90 انجمن موسیقی<br>کاربر فع
کاربر فعال
تاریخ عضویت
11 جولای 2010
نوشته‌ها
373
لایک‌ها
609
محل سکونت
Rasht
اینو اخرین اخر کتاب فارسی کلاس اول بود وقتی حفظش کردم چه حالی میکردم :ی
خوشا به حالت ای روستایی

چه شاد و خرم، چه باصفایی

در شهر ما نیست جز دود و ماشین

دلم گرفته از آن و از این

در شهر ما نیست جز داد و فریاد

خوشا به حالت که هستی آزاد

ای کاش من هم پرنده بودم

با شادمانی پر می­گشودم

می رفتم از شهر به روستایی

آنجا که دارد آب وهوایی

این رو من هنوز حفظم! حتی اون صفح هم یادمه! آخ که امشب چقدر نوستالژیک شدم...
adore.gif
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
اینو اخرین اخر کتاب فارسی کلاس اول بود وقتی حفظش کردم چه حالی میکردم :ی
خوشا به حالت ای روستایی

چه شاد و خرم، چه باصفایی

در شهر ما نیست جز دود و ماشین

دلم گرفته از آن و از این

در شهر ما نیست جز داد و فریاد

خوشا به حالت که هستی آزاد

ای کاش من هم پرنده بودم

با شادمانی پر می­گشودم

می رفتم از شهر به روستایی

آنجا که دارد آب وهوایی

اینو یادمه وقتی معلممون تو کلاس میخوند ..
با یه صوت خاصی میخوند
صداش هنوز تو گوشمه
34zn0n5.gif
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
باز باران با ترانه ...

مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی

Rain2-thumb.jpg


باز باران با ترانه
با گوهرهاي فراوان
مي خورد بر بام خانه
يادم آرد روز باران
گردش يك روز دیرین
خوب و شیرین
توي جنگل هاي گيلان
كودكي ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازك
چست و چابك
با دو پاي كودكانه
مي دويدم همچو آهو
مي پريدم ازلب جوي
دور ميگشتم ز خانه
مي شنيدم از پرنده
داستان هاي نهاني
از لب باد وزنده
رازهاي زندگاني
بس گوارا بود باران
وه چه زيبا بود باران
مي شنيدم اندر اين گوهر فشاني
رازهاي جاوداني, پندهاي آسماني
بشنو از من كودك من
پيش چشم مرد فردا
زندگاني خواه تيره خواه روشن
هست زيبا, هست زيبا, هست زيبا

گویا شعر کاملش اینه:



باز باران،
با ترانه،
با گهر های فراوان
می خورد بر بام خانه.

من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها،
رودها راه اوفتاده.

شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پر گو،
باز هر دم
می پرند، این سو و آن سو

می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.

یادم آرد روز باران:
گردش یک روز دیرین؛
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان.

کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک

از پرنده،
از خزنده،
از چرنده،
بود جنگل گرم و زنده.

آسمان آبی، چو دریا
یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من،
روز روشن.

بوی جنگل،
تازه و تر
همچو می مستی دهنده.
بر درختان میزدی پر،
هر کجا زیبا پرنده.

برکه ها آرام و آبی؛
برگ و گل هر جا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان؛
آفتابی.

سنگ ها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را؛
بس وزغ آنجا نشسته،
دم به دم در شور و غوغا.

رودخانه،
با دو صد زیبا ترانه؛
زیر پاهای درختان
چرخ میزد، چرخ میزد، همچو مستان.

چشمه ها چون شیشه های آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه؛
توی آنها سنگ ریزه،
سرخ و سبز و زرد و آبی.

با دو پای کودکانه
می دویدم همچو آهو،
می پریدم از لب جو،
دور میگشتم ز خانه.

می کشانیدم به پایین،
شاخه های بید مشکی
دست من می گشت رنگین،
از تمشک سرخ و مشکی.

می شندیم از پرنده،
داستانهای نهانی،
از لب باد وزنده،
رازهای زندگانی

هر چه می دیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا؛
شاد بودم
می سرودم
“روز، ای روز دلارا!
داده ات خورشید رخشان
این چنین رخسار زیبا؛
ورنه بودی زشت و بیجان.

این درختان،
با همه سبزی و خوبی
گو چه می بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان؟

روز، ای روز دلارا!
گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا!
هر چه زیبایی ست از خورشید باشد.”

اندک اندک، رفته رفته، ابر ها گشتند چیره.
آسمان گردید تیره،
بسته شد رخساره ی خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران.

جنگل از باد گریزان
چرخ ها می زد چو دریا
دانه ها ی [ گرد] باران
پهن میگشتند هر جا.

برق چون شمشیر بران
پاره میکرد ابر ها را
تندر دیوانه غران
مشت میزد ابر ها را.

روی برکه مرغ آبی،
از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ میزد بی شماره.

گیسوی سیمین مه را
شانه میزد دست باران
باد ها، با فوت، خوانا
می نمودندش پریشان.

سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا.

بس دلارا بود جنگل،
به، چه زیبا بود جنگل!
بس فسانه، بس ترانه،
بس ترانه، بس فسانه.

بس گوارا بود باران
به، چه زیبا بود باران!
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی، پند های آسمانی؛

“بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی – خواه تیره، خواه روشن -
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.”
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
چوپونه کجاست؟

تو صحراست

مواظب گله هاست

گله باید چکار کنه؟

بع و بع و بع صدا کنه

یونجه و شبدر بخوره

علف های تر بخوره

چوپون باید زرنگ باشه

قوی و اهل جنگ باشه ..

جنگ با کی؟

با گرگا ..

صد آفرین ماشالا ..
 

kaveh_hazhir

کاربر فعال و منتخب سال 90 انجمن موسیقی<br>کاربر فع
کاربر فعال
تاریخ عضویت
11 جولای 2010
نوشته‌ها
373
لایک‌ها
609
محل سکونت
Rasht
اين هم يه شعر ديگه كه فقط همون اولش رو همه مي خوندن!!! :D

علی مردان خان

داشت عباس قلی خان پسری / پسر ِ بی ادب و بی هنری


آره آره، یادمه هیچ وقت از بیت دوم به بعدشو نشنیدم! یادمه یه بار دبیر ریاضیمون خوند واسمون کاملشو... از همون یه بار یه چیزایی یادم بود.

ممنون کاساندرا جان.:happy: و همچنین از بقیه، عالی بود.


من کل کتاب دزده و مرغ فلفلی رو حفظ بودم... تمام شهراشو نوبتی میخوندم از حفظ! یکی از قشنگ ترین کتابای شعر دوران کودکیم بود. الان دیگه زیاد یادم نیست... دست و پا شکسته یه چیزایی بلدم هنوز:blush:
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
گل گل گل اومد

گل -کدوم گل؟

همون که رنگ وارنگه

برای شاپرکها

یه خونه قشنگه

- کدوم کدوم شاپرک؟

همون که روی بالش

خالهای سرخ و زرده

با بالهای قشنگش

میره و برمی گرده

شاپرک خسته میشه

بالهاشو زود می بنده

روی گلها می شینه

شعر می خونه می خنده

روی گلها می شینه

شعر می خونه می خنده ..




اینو یادتونه ؟همیشه از تلویزیون پخش میکرد ..:happy:
 

Bella_aster

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
21 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,331
لایک‌ها
2,615
محل سکونت
Tehran
باز باران با ترانه ...

مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی

Rain2-thumb.jpg


باز باران با ترانه
با گوهرهاي فراوان
...
من این شعرو خیلی دوست داشتم... خیلی سعی کردم حفظ کنم ولی زود یادم رفت...

اما دیگه هر موقع میبینمش یاد عمو خسرو می افتم...
sigh.gif
 
بالا