يك داستان خواندني از زندگي فرانس ليست :
داستان ديدار بتهوون و ليست
هر چند بتهوون در اواخر عمر خود قدرت شنوايى خود را تقريباً به طور كامل از دست داده بود اما مى گويند پس از آنكه در سيزدهم آوريل سال ۱۸۲۳ فرانتس ليست (Franz Liszt) كنسرت بسيار جذابى با پيانو اجرا كرد، بتهوون ۵۳ ساله كه در آن زمان در محل كنسرت حضور داشت بر پيشانى اين نوجوان ۱۲ ساله بوسه اى مى زند و از نوازندگى فوق العاده او تشكر مى كند.
در تاييد علاقه بتهوون به نوازندگى ليست، ايلكا هورويتز بارنى (Ilka Horovitz-Barnay از نوازنده هاى تواناى پيانو مى گويد: «بهترين خاطره اى كه من از ليست دارم مربوط مى شود به هنگامى كه او راجع به اولين ديدارش با بتهوون صحبت كرد.» او اينگونه بيان كرد:
من يازده ساله بودم كه معلم پيانوى من آقاى چرنى (Czrny) مرا به بتهوون معرفى كرد. چرنى قبلاً بارها راجع به من با بتهوون صحبت كرده بود و علاقه مند بود كه مرا به او معرفى كند تا شاهد نوازندگى من باشد. اما بتهوون علاقه به تماشاى نوازندگى افراد حرفه اى نداشت و اغلب از اين كار سر باز مى زد.
بالاخره پس از پيگيرى هاى زياد چرنى روزى بتهوون گفت: «پس فقط براى رضايت خدا اين كودك سركش را به اينجا بياوريد.»
ساعت چيزى حدود ده صبح بود كه ما وارد خانه محل زندگى بتهوون شديم. من كمى دچار دستپاچگى شده بودم اما چرنى مرا دلدارى مى داد و تشويق به آرامش مى كرد. بتهوون پشت ميز كارش در كنار پنجره نشسته بود و براى چند دقيقه به ما دو نفر با حالت عجيبى نگاه كرد. سپس خيلى سريع دو كلمه به چرنى گفت كه من متوجه نشدم اما بعد از آن چرنى فورى به من اشاره كرد كه بايد پشت پيانو بروم.
اولين قطعه اى كه زدم از يكى از شاگردان و موسيقيدانان مورد علاقه بتهوون يعنى فرديناند رايس (Ferdinand Ries) بود. پس از اتمام آن بتهوون از من پرسيد آيا مى توانم يك فوگ (Fugue) از باخ بزنم. من هم با كمال جرأت فوگ باخ در دو مينور (C Minor) را انتخاب كردم. پس از اجراى اين قطعه بتهوون به من گفت:
«آيا مى توانى اين قطعه را در گام ديگرى اجرا كنى؟»
من از عهده اين كار برآمدم و پس از اجراى آخرين ميزان من متوجه صورت قرمز و برافروخته و نيز چشمان متحير بتهوون شدم كه به نزديكى من آمده بود. از ترس در حال مرگ بودم كه ناگهان لبخندى در صورت جدى او ظاهر شد. او مرا بغل كرد و چند بارى با مهربانى دستانش را بر سر من كشاند و زير لب اينگونه گفت:
«بله او يك شيطان كوچك است.»
پس از آن جرأت من گل كرد و با گستاخى از بتهوون پرسيدم: «آيا اجازه مى دهيد يكى از كارهاى شما را بنوازم؟» بتهوون با لبخندى كه بر سر داشت سر خود را تكان داد و من اولين موومان از كنسرتو پيانو بتهوون در دو ماژور (C Major) را اجرا كردم. پس از آن بتهوون مرا بغل كرد و پيشانى مرا بوسيد و گفت: «ادامه بده، تو يكى از خوشبخت ترين ها هستى! سرنوشت تو اينگونه خواهد بود كه براى مردم شور و هيجان به ارمغان بياورى و اين بزرگترين سعادتى است كه يك نفر مى تواند به آن دست پيدا كند.»
نقل از روزنامه شرق