Mahdy2021
Registered User
خود این گزاره هم «اخلاق نسبی است» یک شاخص کلی، یا به قولی «معیار واحدی» برای شناخت پیش روی ما قرار می دهد: توافقات جمعی. اخلاقیات نسبی گرایانه فقط اصالت دگرگونی ناپذیر یک اصل کلی اخلاق را محل تردید می داند(که درست هم هست)، وجود معیاری ثابت در قالبی ایستا را رد نمی کند.
اینکه شما هم به توافقات جمعی روی آوردید دلیل آن است که فطرت انسانی واحد است و جز این هم نمی توان انتظار داشت
اما شما فراموش کرده اید که این فطرت واحد و کلا تمام بشر خالقی داشته!در صورتیکه آن را نادیده بگیریم مجبور می شویم با توافق جمعی که تقریبا همان مکاتب بشری خودمان می شود اخلاقی با نقصهایی که در عقل و عرف است بسازیم.
اگر دقیقتر بنگریم و ببینیم اخلاق چیست؟هدف است یا وسیله؟و سوالات کلی تر مانند اینکه انسان از کجا آمده و قرار است به کجا برود نه «توافق جمعی» و نه هیچ چیز دیگر راهی به ما نشان نمی دهد
اما معیار واحد را می تواند خالقی به ما بدهد که خود ایجاد کننده ماست اهداف زندگانی مارا روشن کرده و مقصد نهایی را هم نشان داده.و اختیار انتخاب را هم به ما دادهمعیار اخلاقی که توسط دین مشخص شده کاملا با تعاریف دینی از اهداف دنیا و آخرت همخوانی دارد و اخلاق را وسیله ای برای زندگانی برتر معرفی کرده
اولا که در پذیرش دین اجباری نیست !« دین با ارائه قالبی فرا انسانی و غیر زمینی از نیک و بد، لزوم اجرای آن در زمین را به تمامی از میان می برد، در کنار این، اربابان قدرت با دست یازیدن به دکترین اخلاق اشتراکی و با توجه به ذات بدی گریز انسان، جامعه را با ابزارهای سیاسی و فرهنگی وادار به یکسان اندیشیدن و یکسان رفتار کردن می کند: آنگونه باشید و رفتار کنید، که بد می شمارید ! »
دوما ایشون دقیقا مطالعشون بر روی کدام کتاب آسمانی یا گفته های پیامبری از پیامبران خدا بوده؟
با تمام بحثهایی که سر یهودیت و مسیحیت هست اما دستورهای آسمانیه عجیب و غریبی در آنها نیست!
در مورد اسلام هم که من بیشتر چیزایی می دونم دستوراش از لحاظ عملیاتی غیر ممکن نیست!هست؟
اما در یک دین که برنامه ی زندگی باید همه چیز در بهترین وضعیت و کمال مطلوبش ترسیم بشه تا ما سعی بکنیم در حد توانمون به اون برسیم«لا یکلف الله نفسا الا وسعها»
اگر خود دین در ابعاد مختلف مثلا همین اخلاق رو در سطح متوسط یا نازل مطرح کنه که دیگه پیشرفت روز افزونی وجود نداره
اشکال ما بیشتر نیندیشیدن به هدف و مقصد نهایی و نا آگاهی از آن است که ما را از راه واقعی دور نگه می دارد