برگزیده های پرشین تولز

پارسی بنویسیم و بگوییم[زدودن واژه های عربی]

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
دوست گرامی پیوندی با فرهشت بنیادین جستار ندارد ولی می خواستم ببینم آواخوانی نام "استادسیس" که از سرداران ایرانی شورنده برپاد اسلام و عرب بوده چگونه است؟:

Stَadsis _ Stedsis_ Stadesis
______________________

اینهم از ناگواری و ناکارآمدی دبیره تازی است، بدید من پالایش زبان و دگرگونی دبیره نوشتاری براستی که دو روی یک سکه(؟)اند، دبیره ای که سه وات ِ آوایی آن نوشته نمی شود و خوانش سداها در آن شدنی نیست، دبیره ای که برای نوشتار یک سدا چند وات دارد و برای آنچه گفته می شود سداگذاری می کند(مانند تشدید و تنوین)تنها به درد آشغال دانی می خورد ..! دگرگونی دبیره ی نوشتاری از نان شب برای این زبان بایسته تر است. برای نمونه نگاه بکنید به همین چامه ای که در دستینه ی من آمده، با آنکه آوانگاری هم شده باز ناخوانا و نارسا است!
 

george bush

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 ژانویه 2007
نوشته‌ها
0
لایک‌ها
0
دوست گرامی پیوندی با فرهشت بنیادین جستار ندارد ولی می خواستم ببینم آواخوانی نام "استادسیس" که از سرداران ایرانی شورنده برپاد اسلام و عرب بوده چگونه است؟:

Stَadsis _ Stedsis_ Stadesis
______________________

اینهم از ناگواری و ناکارآمدی دبیره تازی است، بدید من پالایش زبان و دگرگونی دبیره نوشتاری براستی که دو روی یک سکه(؟)اند، دبیره ای که سه وات ِ آوایی آن نوشته نمی شود و خوانش سداها در آن شدنی نیست، دبیره ای که برای نوشتار یک سدا چند وات دارد و برای آنچه گفته می شود سداگذاری می کند(مانند تشدید و تنوین)تنها به درد آشغال دانی می خورد ..! دگرگونی دبیره ی نوشتاری از نان شب برای این زبان بایسته تر است. برای نمونه نگاه بکنید به همین چامه ای که در دستینه ی من آمده، با آنکه آوانگاری هم شده باز ناخوانا و نارسا است!


مشکل ما بدتر از بربرهای مورکو هستش
آنها زبان درست حسابی نداشتند زبان دار شدند
ما بدبختانه نه عربی ياد گرفتيم
تاز ه زبان آبا و اجدادی رو هم به قتل رسانديم!!!!
 

web_doost

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 ژانویه 2006
نوشته‌ها
822
لایک‌ها
9
این درست نیست.

اصولاً پسوند و پیشوند، ازآن زبانهای هندو اروپایی
است. اینكه ما یك پسوند و یا پیشوند همانند با
فرانسه و .. داشته باشیم هم طبیعی هم هست.


اما " مان " پسوند فارسی ناب است.

می شود چند مثال از واژه های کهن تر با پسوند مان بزنید ، چون من هر واژه مان داری که دیده ام همه تازه و نوساز هستند !!

مانند : چیدمان ، گفتمان و پرسمان و ...
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
می شود چند مثال از واژه های کهن تر با پسوند مان بزنید ، چون من هر واژه مان داری که دیده ام همه تازه و نوساز هستند !!

مانند : چیدمان ، گفتمان و پرسمان و ...


اینها ریشه ای کهن دارند:
زایمان
سامان
آرمان
دامان
درمان
...
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
مشاهدات و تحقیقات علمای حفظ الصحه و تغذیه حاكی است
كه مصرف روغن های حیوانی باعث انسداد شرائین شده و در
نهایت یحتمل منجر بسكتهی قلبی شده كه اغلب باعث
موت شخص و وداع دنیای فانی میگردد


به دید شما این نوشته ی بالا قابل فهم و دریافتن هست؟!!! آیا براستی باید در زبان پارسی چنین نابسامانی وجود داشته باشد!!!
بسیار خوب. از دوستانی که تا کنون این جستار را همراهی میکردند, میخواهم که این نوشته را پالایش کنند و واژه های بیگانه و عربی را تا آنجایی که شدنی هست و به زیبایی سخن زیانی نمیرساند + آن را زیبا تر و رسا تر هم میکند, از این نوشته بیرون بریزند.

در پایان خود من آن را به پارسی برمیگردانم.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
دوست گرامی پیوندی با فرهشت بنیادین جستار ندارد ولی می خواستم ببینم آواخوانی نام "استادسیس" که از سرداران ایرانی شورنده برپاد اسلام و عرب بوده چگونه است؟:

Stَadsis _ Stedsis_ Stadesis
______________________

اینهم از ناگواری و ناکارآمدی دبیره تازی است، بدید من پالایش زبان و دگرگونی دبیره نوشتاری براستی که دو روی یک سکه(؟)اند، دبیره ای که سه وات ِ آوایی آن نوشته نمی شود و خوانش سداها در آن شدنی نیست، دبیره ای که برای نوشتار یک سدا چند وات دارد و برای آنچه گفته می شود سداگذاری می کند(مانند تشدید و تنوین)تنها به درد آشغال دانی می خورد ..! دگرگونی دبیره ی نوشتاری از نان شب برای این زبان بایسته تر است. برای نمونه نگاه بکنید به همین چامه ای که در دستینه ی من آمده، با آنکه آوانگاری هم شده باز ناخوانا و نارسا است!

درود بر شما

از خوانش این نام بدرستی آگاهی ندارم! باید پژوهشی کرد در این باره.

پیرامون دگرگونی دبیره ی پارسی به دبیره ای درخور دیگر شاید بتوان یک جستار دیگر گشود و در آنجا به گونه ای فراگیر به آن پرداخت.

اما باید گوشزد کنم که به دید من این دبیره دبیره ی تازی نیست! این دبیره دبیره ی پارسی و دگرگون شده ی آرامی و پهلوی بدست ایرانیان هست.
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
درود بر شما، بی گمان اگر به نوشته های انگلیسی دراینباره دسترسی داشتم شاید کار آسانتر می بود، اکنون که کمی ریز شدم دیدم گزینه ها بیشتر است:

Stadosis_ Stَadosis_Stadasis_Stَadsis _ Stedsis_ Stadesis

قابل توجه آنها که می گویند دبیره ی کنونی تهی از کاستی و ابهام است.

مشاهدات و تحقیقات علمای حفظ الصحه و تغذیه حاكی است
كه مصرف روغن های حیوانی باعث انسداد شرائین شده و در
نهایت یحتمل منجر بسكتهی قلبی شده كه اغلب باعث
موت شخص و وداع دنیای فانی میگردد

به دید شما این نوشته ی بالا قابل فهم و دریافتن هست؟!!! آیا براستی باید در زبان پارسی چنین نابسامانی وجود داشته باشد!!!
بسیار خوب. از دوستانی که تا کنون این جستار را همراهی میکردند, میخواهم که این نوشته را پالایش کنند و واژه های بیگانه و عربی را تا آنجایی که شدنی هست و به زیبایی سخن زیانی نمیرساند + آن را زیبا تر و رسا تر هم میکند, از این نوشته بیرون بریزند.

در پایان خود من آن را به پارسی برمیگردانم.

« یافته ها و کاوشهای ِ نوین کارشناسان ِ دانش ِ تغذیه و بهداشت بیانگر آنست که روغن های جانوری مایه ی گرفتگی رگها شده و سرانجام با ایست قلبی پایان می گیرد، که بیشتر به مرگ شخص و بدرود زندگی ونی می انجامد »

به جای تغذیه، می توان "خوراکتاری"(آنندراج)و به جای "شخص" از "کس" بهره جست، ولی بنا نبود گویا که همه ی واژگان تازی را بزداییم که مایه ی گنگی بندواژه بشود، "فانی" تازی شده ی واژه ی "ونی" است. به جای "سکته قلبی" استاد پرتو برابرنهاده ی "گشمان" را پیشنهاده اند، گش=قلب(پهلوی)+مان=از کار افتاده، نارونده : درمانده(؟)..
 

babimor

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 ژانویه 2007
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
0
درود بر شما، بی گمان اگر به نوشته های انگلیسی دراینباره دسترسی داشتم شاید کار آسانتر می بود، اکنون که کمی ریز شدم دیدم گزینه ها بیشتر است:

Stadosis_ Stَadosis_Stadasis_Stَadsis _ Stedsis_ Stadesis

قابل توجه آنها که می گویند دبیره ی کنونی تهی از کاستی و ابهام است.



« یافته ها و کاوشهای ِ نوین کارشناسان ِ دانش ِ تغذیه و بهداشت بیانگر آنست که روغن های جانوری مایه ی گرفتگی رگها شده و سرانجام با ایست قلبی پایان می گیرد، که بیشتر به مرگ شخص و بدرود زندگی ونی می انجامد »

به جای تغذیه، می توان "خوراکتاری"(آنندراج)و به جای "شخص" از "کس" بهره جست، ولی بنا نبود گویا که همه ی واژگان تازی را بزداییم که مایه ی گنگی بندواژه بشود، "فانی" تازی شده ی واژه ی "ونی" است. به جای "سکته قلبی" استاد پرتو برابرنهاده ی "گشمان" را پیشنهاده اند، گش=قلب(پهلوی)+مان=از کار افتاده، نارونده : درمانده(؟)..


بهتر نيست از کلماتی که قابليت بيشتری دارند شروع شود
چيزی که جامعه هم توانايی هضم آن داشته باشد
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
من گمان می کنم جامعه توانِ گوارش(هضم)و دریافتِ آنرا دارد و ما هم خود از جامعه ایران جدا نیستیم! شاید آماجِ شما "عوام" است که همواره نسبت به هرگونه "دگرگونی" با بدبینی و تنبلی برخورد می کند و زمان می برد تا آنرا بپذیرد، پیرامونِ ایشان نگران نباشید که آرام آرام با طبقات برجسته همسو می شوند، همواره چنین بوده. درباره سره نویسی الگویِ پذیرفته شده ای هنوز جا نیفتاده، برای همین واژه "جامعه" برخی همبود را پیش نهاده اند و شماری دیگر چپیره را، هر دو واژه هم درست و به سزا است، بدید من بزرگترین دشواریِ پیش روی سره نویسی همین دوگانگی برداشتها است که آدم ناوارد را هراسان می کند و فراری می دهد. ما باید کاری بکنیم که به جای "اجتماع" بگویند همبود و به جای جامعه بگویند "چپیره" . روزگاری بکار بردنِ همین واژه "بهداشت" به جای "حفظ الصحه" نشان از بی سوادی نویسنده بود و دانشمندانِ و فرهیختگان آن زمان مانند "ادبای سبعه" سر به مخالفت و ریشخندِ این برابرنهاده ها برداشتند، ولی شماری ایرانیان میهنگرا هرچه بیشتر آماجِ بی مهری شدند، کوشمندیِ بیشتری بکار بستند تا اقشار فرودست را هم با خود همسو کردند. اکنون نگاه بکنید به استاد داریوش آشوری که چگونه در ترجمانِ نوشته های گرانِ فلسفی باختر، آمیخته ای از سره نویسی و واژگانِ رایج را بکار می گیرد و ترجمانِ او همواره پر فروش است، بسیار بیش از دیگران؛ ترجمانِ او از « چنین گفت زرتشت » نیچه در کشور کتاب نخوان ما به چاپ بیست و چهارم رسیده و سد هزار نسخه ای فروخته !!
 

tkavosh

Registered User
تاریخ عضویت
24 مارس 2005
نوشته‌ها
736
لایک‌ها
71
محل سکونت
مشهد
دوستان ایا آبشخور( منبع) آرسته ای(کاملی) برای واژه های بیگانه میدانید ؟
 

babimor

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 ژانویه 2007
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
0
عذر ميخوام که پيشنهاد می ذارم

بهتر نيست کاربردی باشه

مثال
اداره اتبا ع خارج =
...
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
درود بر شما، بی گمان اگر به نوشته های انگلیسی دراینباره دسترسی داشتم شاید کار آسانتر می بود، اکنون که کمی ریز شدم دیدم گزینه ها بیشتر است:

Stadosis_ Stَadosis_Stadasis_Stَadsis _ Stedsis_ Stadesis

قابل توجه آنها که می گویند دبیره ی کنونی تهی از کاستی و ابهام است.



« یافته ها و کاوشهای ِ نوین کارشناسان ِ دانش ِ تغذیه و بهداشت بیانگر آنست که روغن های جانوری مایه ی گرفتگی رگها شده و سرانجام با ایست قلبی پایان می گیرد، که بیشتر به مرگ شخص و بدرود زندگی ونی می انجامد »

به جای تغذیه، می توان "خوراکتاری"(آنندراج)و به جای "شخص" از "کس" بهره جست، ولی بنا نبود گویا که همه ی واژگان تازی را بزداییم که مایه ی گنگی بندواژه بشود، "فانی" تازی شده ی واژه ی "ونی" است. به جای "سکته قلبی" استاد پرتو برابرنهاده ی "گشمان" را پیشنهاده اند، گش=قلب(پهلوی)+مان=از کار افتاده، نارونده : درمانده(؟)..

سپاس از همراهی شما


بررسی ها و پژوهش های دانشمندان بهداشت و خوراک نشان دهند ی این هست که خوردن روغن های جانوری انگیزه ی بسته شدن سرخ رگها شده و در پایان چه بسا که ایست قلبی(دل) را در پی داشته باشد که بیشتر مایه ی مرگ آن کس و بدرود از گیتی زودگذر میگردد.

همان گونه که گفتید, از آنجایی که نمیخواستیم بند واژه گُنگ و نا مفهوم شود, برگردان شما بهتر و درخور تر هست.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
دوستان ایا آبشخور( منبع) آرسته ای(کاملی) برای واژه های بیگانه میدانید ؟

درود بر شما

شوربختانه بن مایه(منبع) فراگیری که واژه های پارسی سره را داشته باشد سراغ ندارم, اما در همین جستار(تاپیک,مبحث) یک پرونده ی(فایل) PDF و یک نرم افزار سودمند هست که میتواند باری رسان باشد.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
سلام = درود

صبح بخير = روز خوش

خدا حافظ = خدا نگهدار, بدرود

ممنونم / متشكرم/مرسی = سپاسگزارم

عزيز = گرامي, ارجمند

رفيق = دوست

وطن = ميهن

خطه = سرزمين

خراب = ويران

خرابه = ویرانه

تخریب گر = ویرانگر

وقت = زمان ، گاه

علم = دانش
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
عقل = خرد

اطلاع = آگاهي

مطلع = آگاه

شرق = خاور

غرب = باختر

جنوب = نيمروز

ممكن = شدني

امكان ندارد = شدني نيست

حدس = گمانه

فكر = انديشه

فكر نميكنم اينطور باشد = گمان نميكنم چنين باشد

مدرسه = آموزشگاه

معلم = آموزگار

محصل = دانش آموز ، دانشجو

اكثرا = بيشتر

اقلا = کمینه, دست کم

متوسط = ميانگين

حد اكثر = دست بالا

حداقل = دست كم
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
مرض = بيماري

مريض = بيمار

مريضخانه = بيمارستان

دوا = دارو / درمان

حكيم, طبیب, دکتر = پزشك

جراح = كاردپزشك

استخدام = بكارگماردن

مستخدم = كارگر ، كارمند

ریيس = سركرده ، بالادست ...

مرؤس = زيردست

مرخصي = آزادروز

حقوق / مزايا = پاداش

اجر = پاداش

تصفيه = پالايش

تصفيه خانه = پالايشگاه
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
خروج = برونشُد

ان شاالله = بخواست خدا

ساحل = كرانه

محفل = انجمن

سِر = راز

خالص = ناب

خصم = دشمن

عجله = شتاب

طمع = آز

مستغني = بي نياز

حسن = زيبايي

فحش= دشنام, ناسزا

نصيحت = پند ، اندرز

حل كردن (معما) = گشودن (چيستان)

در = گوهر

عمر = زندگاني

صيد = شكار

صیاد = شکارچی

حبيب = دوست

محب = دوستدار

اينقدر = اين اندازه

جمال = روي زيبا

علني = آشكارا
 

king_nader27

Registered User
تاریخ عضویت
27 نوامبر 2006
نوشته‌ها
23
لایک‌ها
0
لطفآمعادل عبارات ذیل رابه فارسی ذکرکنید;) .باتشکر
مقارنه(زاویۀ صفردرجه)
مقابله(زاویۀ 180درجه)
تربیع(زاویۀ90درجه)فکرکنک چارک خوب باشد.
تثلیث(زاویۀ 120درجه)
جوایزارزنده ایی برای گوینده بهترین معدل درنظرگرفته شده است.:blush:
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
عشق دنيا = مهرگردون

خير = نيكي، خوبي

سلامتي = تندرستي

تفقد = پرسجويي ، دلجويي

راحت =آسايش

فقر = تنگدستي ، نداري

عيش =خوشي

منزه = پاكدامن

ملازم = همراه

اعوذبالله = پناه بخدا

مدد = ياري

حيله = فريب, نیرنگ

عذار = رخ ، روي

فايده = سود
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
ضرر = زيان

طمعكار = آزمند

شباب = جواني

ترحم = دلسوزي

عاقل = خردمند

عهد شباب =دورجواني

مضطرب = پريشان

حاجت = نياز

مسند = تخت

جهت = سو

تقدير = سرنوشت

آيت = نشانه

لطف = خوبي, در برخی جاها "مهر"
 
بالا