برگزیده های پرشین تولز

حملات روحی در هنگام خواب

Enoch

Registered User
تاریخ عضویت
15 دسامبر 2011
نوشته‌ها
682
لایک‌ها
318
محل سکونت
Here and there
به شدیدش panic disorder میگن که باید دارو خورد و کنترل کرد تا آسیب های جدی نرسه.
 

ioncube

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2013
نوشته‌ها
314
لایک‌ها
81
عمو روحی کیه دیگه باز زدید به جاده خاکی
نام کاربری:روح سگ ولگرد!!آواتارشم که همینهه!!!
خدا نصیب گرگ بیابوووون نکنه!


این نکته رو هم فراموش کردم بگم که شبها حتما رو به قبله بخوابید.
من چند باری پشت به قبله می خوابیدم و در آن شبها مکررا کابوس های بدی می دیدم ولی وقتی جهت خواب خود را عوض کردم خوابی آرام و مطمئن داشتم.

شما از همون دیدن امام زمان معلوم شد چه کاره اید!!!!!

+
دوستان عزیز پیشنهاد میکنم این تاپیک رو بخونید:روش هایی ساده برای برون فکنی(خروج روح از بدن)
نمیخوام بگم که خودم تونستم این کارو بکنم،ولی میدونم که میشه!!
من از زمان امتحانای خرداد دارم لاش میکنم ولی تمرکز کافی ندارم!!!
کتاب 50 روش برای برونفکنی هم هست که میتونید با سرچ پیداش کنید،تو گوشیم دارمش،نمیدونم توی سیستم کجاس!
+
شما هم بهتره بجای اینکارا همیشه در اتاقتو باز بزاری و ترجیحا یه چراغ خواب داشته باشی که شبا روشن باشه،بدون که داری چیز خوبیو تجربه میکنی و منم دوست دارم مثل تو باشم(چه فازی میده!)
سعی کن از جات بلند شی(جسم معنوی)ولی نباید سوم شخص تصور کنی خودتو،باید واقعا بلند بشی،بعدش اسم وفامیل یکیو که میشناسی بگو تا بری تو خوابش،مواظب باش که تار های نقره ای(ای خدا اسمش چی بود،یادم رفته)پاره نشه که کارت تمومه
این ها رو به همه پیشنهاد نمیکنم چون به شدت ترسناکه(اولش) و صدا هایی هم که میشنوی در اصل بخاطر صداهای اطرافته که بلند شده(صدا ها رو بهتر میشنوی) در ضمن جاهایی میتونی بری که قبلا رفتی


دوکتر دوکتریان
 

amir13900

Registered User
تاریخ عضویت
25 مارس 2012
نوشته‌ها
250
لایک‌ها
94
محل سکونت
خونه ما طبقه منفي يكمه
عمو چيــ مصرف ميكنيــ؟!
 

k-boy

Registered User
تاریخ عضویت
7 فوریه 2012
نوشته‌ها
5,616
لایک‌ها
7,060
محل سکونت
جنگل آسفالت
یه مدتی که والدین از مکه تشریفشون رو آورده بودن به علت ازدیاد میهمان من به همراه چند نفر دیگه میخوابیدیم بالکن.
شب اول نه ولی از شب دوم یهو تو خواب کل بدنم قفل میکرد و جوری میشد که انگار دارم زیر بار زیادی له میشم و کل عضلاتم منقبض میشد. با این که هشیار بودم ولی هرکاری میکردم که پلکمو باز کنم نمیتونستم و انگار که یه نفر اونا رو چسبوده بود و به هیچ وجه نمیتونستم چشممو باز کنم . این اتفاق تو 4 , 5 شب بعد هم به همین ترتیب برام افتاد و من به شدت نگران شده بودم . مخصوصا که یه سری موقعی که این اتفاق برام افتاد کلا پتو از روم کشیده شده بود و احساس میکردم که تو یه فضای تاریک و وحشتناک با چشمای بسته قرار گرفتم ! شب بعدی از ترس خوابم نبرد و تو حالت خواب و بیداری با چشمای نیمه باز بودم که دوباره این اتفاق برام افتاد و یه ظربه شدیدی به کمرم وارد شد و بدن من دوباره قفل کرد . بعد از حدود 2 , 3 دقیقه که این حالت رفع شد برگشتم دیدم اون بچه ای که کنار من میخوابه شبا لگد میزنه و این لگد به ستون فقراتم وارد میشه و به علت شک وارد شده , ماهیچه ها منقبض میشن و اون اتفاق برام میوفته :/ از شب بعد جامو عوض کردم و مشکل حل شد : )
 

afshin5

Registered User
تاریخ عضویت
5 اکتبر 2012
نوشته‌ها
1,979
لایک‌ها
1,548
محل سکونت
tehran
یادش بخیر چند سال پیش تو یکی از انجمن یه دوست داشتیم اسمش امید بود ایشون یه مدیوم حرفه ای بودن اون موقع کلی از تجسدها که از ارواح گرفته بود برامون عکس گذاشت و کلی در این زمینه مطلب نوشت آدم جالبی بود نمیدونم الان کجاست ای کاش یه آدرس ازش داشتم فکر کنم رفته امریکا چون متولد اونجا بود این متن هم که براتون میزارم از اون به یادگار مونده:

الا بالذکر الله التطمئن القلوب ياد خدا ارامش بخش دلهاست

دوستان عزيز سلام اميدوارم در پناه خداوند متعال در کمال صحت و سلامت باشيد
موضوعاتي که ميخواهم در اين پست مطرح کنم را همين اول عارض ميشوم
که بي جهت مزاحم دوستان نشوم و وقت انان را نگيرم تا در صورت نداشتن تمايل به خواندن
مطالب من به پست مطلوب خود مراجعه نمايند:
من در اين پست سرگذشت زندگي ام
اينکه چه وقت به وجود نيرويي عجيب در خود پي بردم
واينکه پس از پي بردن به نيرو چه اتفاقاتي براي من افتاد///.

(هدف من از طرح اين موضوع و پست اين بود که اگر بتوانم تجربيات بسيار ناچيز خود را بعنوان دوست
کوچک در اختيار شما دوستان و اساتيد بزرگوار قرار دهم پس خواهش ميکنم جسارت من را بخاطر ايجاد پستي با موضوع شخصي عفو بفرماييد ممنون ميشوم)

سلامي مجدد

من از همان بدو تولد سايه شومي روي سرم بود زيرا پس از بدنيا امدن من مادرم فوت کرد (در بدو زايمان)

من و پدرم تنهايي زندگي ميکرديم تا اينکه پدرم نيز در سانحه رانندگي جان باخت .در ان زمان من 8 سال بيشتر نداشتم ... البته مرگ حق است ولي از خدا ميخواهم حتي اگر يک لحظه از عمرم باقي مانده باشه به من ثابت کنه که مرگ پدر و مادرم تقصير من نبوده است.

از ان پس با عمويم زندگي ميکردم واقعا مشکل بود تحمل اون همه غصه دوران سختي داشتم تا 12 سالگي که اولين اتفاق براي من رخ داد شب بود و من خوابيده بودم که به ناگاه احساس برون فکني سطحي به من دست داد(البته الان اين را ميدانم ان زمان خيلي ترسيدم) احساس ميکردم
سينه ام را کسي محکم نگه داشته و نميگذارد روح من از ان قسمت خارج شود .فکر کنيد يک نفر
راست خوابيده و روي او از وسط شکم يک هاله بصورت پرانتز وجود دارد مثل الا کلنگ .
فقط روح همان وسط قفل شده بود . البته اين طور حس ميکردم . من بطور بسيار ارام صداي ناله خودم را ميشنيدم که ميخواستم از اين وضع خلاص شوم ولي مثل بختک روي من افتاده بود. البته بايد بگم که چيزي بنام بختک وجود نداره و من فقط بخاطر درک عاميانه اين مثال رو زدم .کم کم حس کردم دارم باز
ميگردم بدنم به اصطلاح مور مور ميشد و عرق سردي کرده بودم وقتي به خودم اومدم تا صبح
از ترس زير پتو خوابيدم و خيس عرق شدم صبح که بيدار شدم از عمويم در مورد اين قضيه سوال کردم
او هم به من گفت چيزي نبوده احتمالا درخوردن غذا زياده روي كرده اي و... خلاصه من هم قانع شدم و شب بعد هيچي نخوردم(از ترس ) با لاخره با زحمت خوابم برد ولي پس از چند دقيقه همان احساس به من دست داد
(برون فکني) اين بار شديدتر همه چيز رو حس ميکردم ولي نميتونستم کاري انجام بدم ناگهان حس کردم چيزي مثل نيرو از سمت سرم به نيمه راست بدن و بالاخره دستم جاري شد و قصد تکان دادن دستم را داشت

توضيح: اين حالت در علم اسپريتيسم يا همان ارتباط با ارواح کتابت ناميده ميشود البته اين لقب
به مديوم اطلاق ميشود . مديوم کتابت . حالتي که مديوم بدون اختيار شخصي و فقط توسط روح حاضر در
جلسه توسط دست خود چيزهايي را مينويسد يعني دست مديوم در اختيار روح قرار ميگيرد

در همين حال به دست من فشار خفيفي وارد امد من واقعا ترسيده بودم که ناگهان زن عموي من وارد شد برق را روشن کرد من همه را حس کردم اوبا نگراني مرا تکان داد به يکباره حس کردم همه چيز تمام شد و چشمانم را باز کردم ولي حالتي مثل کساني که فشارشان افتاده باشد داشتم زن عموي من بواسطه ناله هاي من بيدار شده بود.ان شب گذشت و من نخوابيدم فردا به اتفاق عمويم نزد روانپزشک رفتيم
چون او فکر ميکرد بواسطه مرگ والدين و تنها شدنم بيماري افسردگي گرفته ام دکتر نيز همين نظر را داد وتعدادي قرص و ...
ولي من ميدانستم که قضيه چيز ديگريست . پس از ان روز تا 3 سال هيچ اتفاقي نيفتاد ولي من هميشه نيرويي را در خودم حس ميکردم. به همين خاطر به سمت ماورا کشيده شدم تحقيق پشت تحقيق
ان موقع بود که متوجه شدم که دچار برون فکني شده بودم علاقه اي عجيب به ماورا و ارواح پيدا کرده
بودم هر جا مطلبي از ارواح گير مياوردم ارشيو ميکردم ولي تحقيقات جدي من از 19 سالگي اغاز شد
من ان زمان اطمينان داشتم که نيروي مديومي در من وجود دارد من ارشيوي از عکسهاي ان زمان را دارم عکسهايي در شب . در ويرانه ها. در خانه که 80% انها قريب به اتفاق اورب را نشان ميدهند

توضيح:ابتدايي ترين و اولين صورت پديدار گشتن هاله هاي روحي که به صورت دايره هاي تو پر ديده
ميشوند در اصطلاح اورب ميگويند
اولين تجربه پديدار گشتن روح را در 20 سالگي تجربه کردم به اتفاق دوتن از دوستان به يک جلسه احضار رفتيم روح توسط مديوم با روش حسي احضار شد

توضيح:روش حسي يا حساس روشي است که در ان روح بصورت خيلي نزديک با مديوم رابطه برقرار ميکند و مديوم حضور روح را خيلي جدي و به وضوح حس ميکند

در زمان احضار حال بسيار بدي داشتم بطوريکه توسط نگهبان جلسه به بيرون راهنمايي شدم از درون
داغ بودم و مانند کسي بودم که داره از داخل تخريب ميشه تا بعد از تماس مديوم همين حال بودم پس از
پايان ارتباط حال من رو به بهبود رفت مديوم بعد از کمي استراحت توسط نگهبان متوجه حال من شد و
مرا به گوشه اي کشيد و گفت: شما مديومي ؟ من گفتم احتمالا چيزهايي وجود دارد او گفت تا بحال چنين
ارتباط نزديکي با ارواح نداشته و ان نيز بخاطر وجود من در محل بوده ...(وجود دو مديوم)
از ان روز به بعد زندگي من عوض شد و مسيري حرفه اي را در پيش گرفتم توسط همان مديوم به شخص
ديگري معرفي شدم که در المان اقامت داشت به اتفاق دوستان به المان رفتيم واو مرا مورد ازمايش قرار داد و ميزان نيروي مديومي مرا حول و حوش 67% تشخيص داد

توضيح:نيروي مديومي در تمام افراد وجود دارد ولي ميزان ان فرق داردامکان دارددر يک نفر 1% و يک نفرديگر 100%باشد

پس از ان تمرينات ريلکسيشن من شروع شد روزي 2 ساعت را اختصاص به اين کار ميدادم تمرينات
ريلکسيشن در بالا بردن قدرت تمرکز اثر زيادي دارد و همچنين شخص را در يک دنياي مجازي قرار مي دهد که برايش بسيار مطبوع است

پس از اين قضايا من رفت و امد زيادي در جلسات احضار داشتم و دارم
ولي هيچگاه اولين روزي که تجسد روح را جلوي چشمم در اتاق ديدم را فراموش نميکنم ان موقع من22
سالم بود تنها در اتاق نشسته بودم که ناگهان حالم بد شد نزديک بود بالا بياورم ولي ناگهان حالم عوض شد و از درون گرم شدم خودم تعجب کردم که چرا يهو حالم عوض شد روي صندلي نشستم و متوجه شدم
خبري است ناگهان سر درد خفيفي گرفتم و احساس برون فکني به من دست داد در اين حال چشمانم باز بود ولي نميتوانستم کاري انجام دهم تا اينکه بعد از حدودا 2 دقيقه جلوي چشم خودم نوري بسيار کم و ضعيف را ديدم که به
صورت ريسمان نقس بسته بود بسيار هيجان زده شده بودم ولي نمي توانستم حرکت کنم ان نور بصورت عمودي در عرض اتاق تکان ميخورد و ناگاه محو شد حال خستگي زيادي داشتم انگار يک روز تمام نياز به استراحت دارم همانجا روي صندلي خوابيدم وقتي بلند شدم ضعف داشتم و انگشتانم رعشه بسيار خفيفي داشت پس از يک ساعت حالم جا امد ولي از اين قضيه افسوس ميخوردم که چرا دوربيني موجود
نبود
پس از ان شروع به نصب دوربين در کل ساختمان کردم (مدار بسته)
و سه دوربين هم دم دست براي عکسبرداري که يکي از انها در کنج اتاق کاشته شده بود و توسط ريل حرکت ميکرد
من و دوستانم تيمي را در اين زمينه تشکيل داده ايم و تا الان موفق شديم چيزهاي جالبي را بدست اوريم
نمونه اش را ميتوانيد در پستهاي قبلي ببينيد ...
من تا اين زمان ارتباطهاي زيادي با ارواح و جن داشته ام (حالتهاي متفاوت بعضي مواقع کم
و بعضي مواقع زياد) البته قضيه جن فرق دارد که فعلا از ان ميگذريم چون زياده گويي شد

و در اخر اجازه بدهيد تجربه نزديک به مرگ ديروز ظهر را برايتان بگويم
ديروز ظهر متوجه شدم قرصي را که دکترم تجويز کرده تمام شده (روانپزشک به خاطر اختلالات خواب)
و بدون خوردن ان دراز کشيده و خوابيدم پس از مدتي از جا برخاستم احساس سبکي داشتم ايستادم و پشت سرم را نگاه کردم و خودم را ديدم که روي تخت دراز کشيده ام (برون فکني کامل) برايم زيادعجيب نبود ولي کمي احساس ترديد داشتم تابحال اين حالات را نداشتم ناگهان در اتاق نوري را ديدم که به صورت پراکنده پخش شد ودر نهايت تداعي گر يک هاله نور کامل شد دراين اثنا حس غريبي به من گفت
بازگشتي وجود نداره ان زمان تازه فهميدم که چه اتفاقي افتاده ميخواستم ايه الکرسي بخونم ولي ذهنم ياري نميداد به کل فراموشش کرده بودم البته بگم من اعتقادات ضعيفي ندارم نميدونم چرا ذهنم ياري نميداد فکر کنم به دليل اين بود که جسم من به سرعت از کالبد مادي خود جدا شده بود (مورد مشابه ديده شده)
فقط از خدا کمک خواستم که ناگهان اون نور شديدا به چشمم خورد و من چيزي يادم نمياد
فقط ميدونم وقتي بيدار شدم دوباره برگشته بودم ولي خوابم ميومد مانند کسي که از هيپنوتيزم برگشته
وخدا را شکر کردم سجده شکر گذاشتم و بعد سريعا بدنبال قرصم راهي شدم
بله دوستان اين مسائل شايد به راحتي براي خواننده يا شنونده هضم نشوند ولي همينطور بود که گفتم
و بقيه ميگن... البته من عضو کوچکيم ... دوستان من خلا صه اين ارتباطها رو نوشتم ولي اينو ميگم اين چيزها واقعا وجود داره شک نکنيد
من تا همين الان که اين پست را مينويسم تحقيقات زيادي را در اين مورد انجام داده ام و هر روز با مورد عجيب تري رويرو ميشوم ولي اين را ميگم : من با مديومهاي متعددي مصاحبت داشته ام که
همه انها در يک چيز مشترکند انها همه ميگويند: در اين قضايا شک نکنيد و انها را به سخره نگيريد...


مويد باشيد

نویسنده: امید
 

ioncube

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2013
نوشته‌ها
314
لایک‌ها
81
یه مدتی که والدین از مکه تشریفشون رو آورده بودن به علت ازدیاد میهمان من به همراه چند نفر دیگه میخوابیدیم بالکن.
شب اول نه ولی از شب دوم یهو تو خواب کل بدنم قفل میکرد و جوری میشد که انگار دارم زیر بار زیادی له میشم و کل عضلاتم منقبض میشد. با این که هشیار بودم ولی هرکاری میکردم که پلکمو باز کنم نمیتونستم و انگار که یه نفر اونا رو چسبوده بود و به هیچ وجه نمیتونستم چشممو باز کنم . این اتفاق تو 4 , 5 شب بعد هم به همین ترتیب برام افتاد و من به شدت نگران شده بودم . مخصوصا که یه سری موقعی که این اتفاق برام افتاد کلا پتو از روم کشیده شده بود و احساس میکردم که تو یه فضای تاریک و وحشتناک با چشمای بسته قرار گرفتم ! شب بعدی از ترس خوابم نبرد و تو حالت خواب و بیداری با چشمای نیمه باز بودم که دوباره این اتفاق برام افتاد و یه ظربه شدیدی به کمرم وارد شد و بدن من دوباره قفل کرد . بعد از حدود 2 , 3 دقیقه که این حالت رفع شد برگشتم دیدم اون بچه ای که کنار من میخوابه شبا لگد میزنه و این لگد به ستون فقراتم وارد میشه و به علت شک وارد شده , ماهیچه ها منقبض میشن و اون اتفاق برام میوفته :/ از شب بعد جامو عوض کردم و مشکل حل شد : )

انیقدر شانس نداری که حتی بختک بگیری!!
 

ioncube

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2013
نوشته‌ها
314
لایک‌ها
81
--
افشین خان میشه سایت یا وبلاگ جناب امید رو بگید؟
+
چجوری میشه فهمید آدم مدیومه؟
خیلی وقت پیش من فکر میکردم که میتونم وجود چیزایی رو حس کنم،البته ممکنه بچه بوده باشم ولی بعضی اوقات مطمئنم که هنوزم دارم دیده میشم،بعد خیلی راحت میگم "گمشید و!@$#%!^" بعدش دیگه چیزی حس نمیکنم!!!
الآن باز بچه ها میگن شام سنگین خوردی،کسی که دیشب باهاش خوابیدی ایدز داشته!!!!،گرفتار مصیبت بزرگی شدی و...
 

linkoln

Registered User
تاریخ عضویت
15 دسامبر 2012
نوشته‌ها
4,302
لایک‌ها
2,632
محل سکونت
بلقیوم
. بعد از حدود 2 , 3 دقیقه که این حالت رفع شد برگشتم دیدم اون بچه ای که کنار من میخوابه شبا لگد میزنه و این لگد به ستون فقراتم وارد میشه و به علت شک وارد شده , ماهیچه ها منقبض میشن و اون اتفاق برام میوفته :/ از شب بعد جامو عوض کردم و مشکل حل شد : )

من جات بودم میگرفتم یه دل سیر میزدمش;)
 

k-boy

Registered User
تاریخ عضویت
7 فوریه 2012
نوشته‌ها
5,616
لایک‌ها
7,060
محل سکونت
جنگل آسفالت
--
افشین خان میشه سایت یا وبلاگ جناب امید رو بگید؟
+
چجوری میشه فهمید آدم مدیومه؟
خیلی وقت پیش من فکر میکردم که میتونم وجود چیزایی رو حس کنم،البته ممکنه بچه بوده باشم ولی بعضی اوقات مطمئنم که هنوزم دارم دیده میشم،بعد خیلی راحت میگم "گمشید و!@$#%!^" بعدش دیگه چیزی حس نمیکنم!!!
الآن باز بچه ها میگن شام سنگین خوردی،کسی که دیشب باهاش خوابیدی ایدز داشته!!!!،گرفتار مصیبت بزرگی شدی و...
اون بچه هایی که شبا کنارت میخوابونیو چک کن . شاید مشکل مثل مشکل من باشه...
 

afshin5

Registered User
تاریخ عضویت
5 اکتبر 2012
نوشته‌ها
1,979
لایک‌ها
1,548
محل سکونت
tehran
--
افشین خان میشه سایت یا وبلاگ جناب امید رو بگید؟
+
چجوری میشه فهمید آدم مدیومه؟
خیلی وقت پیش من فکر میکردم که میتونم وجود چیزایی رو حس کنم،البته ممکنه بچه بوده باشم ولی بعضی اوقات مطمئنم که هنوزم دارم دیده میشم،بعد خیلی راحت میگم "گمشید و!@$#%!^" بعدش دیگه چیزی حس نمیکنم!!!
الآن باز بچه ها میگن شام سنگین خوردی،کسی که دیشب باهاش خوابیدی ایدز داشته!!!!،گرفتار مصیبت بزرگی شدی و...
نه قضیه مال 6 سال پیش هست یدفعه بی خبر گذاشت رفت بدون هیچ آدرسی منم کلی سوال ازش دارم این متن هم از اون به یادگار مونده درباره چگونگی تشخیص نیروی مدیومی:



روشهاي 9 گانه براي تشخيص درصد نيروي مديومي
الا باذکر الله تطمئن القلوب
----------------------------------------- ايا من مديوم هستم ؟
ايا من نيروي خاصي در وجودم نهفته است؟
ايا من ميتوانم با ارواح ارتباط برقرار کنم؟
و ...
ازاين دست سوالات امکان دارد براي همه دوستان پيش امده باشد ولي شايد نتوانسته باشند جوابي مناسب برايش پيدا کنند ... اين موضوع در اولويت است که انسان قبل از تحقيق در مورد وجود يک پديده * شناختي حتي المقدور نسبي از ان داشته باشد به زبان ساده بداند بدنبال چيست؟؟؟
مديوم : در علم اسپريتيسم يا همان علم احضار ارواح اين شخص را واسط بين جهان مادي و جهان غير مادي به منظور ارتباط با ارواح ميدانند
نيروي مديومي : نيرويي که فرد مديوم را قادر به برقراري ارتباط با دنياي غير مادي يا همان دنياي ارواح مينمايد ///.
من در بعضي مواقع احساس خاصي دارم / من در بعضي اوقات چيزهايي حس ميکنم / در بعضي اوقات چيزهايي ميبينم / اين صداها چيست/
و.................
احتمالا تابحال از اين دست حسيات براي شما نيز پيش امده است... تمامي اينها ميتواند علائمي براي وجود نيرو در شخص باشد البته
اين را ذکر کنم که اين موارد ميتواند از خيال و توهم نيز سرچشمه بگيرد ولي نه به دفعات ... البته خيال نيز ميتواند بوجود اورنده
يکسري از نيروها باشد مثلا : ريلکسيشن که نوعي پرورش براي نيروي فکر و روح ميباشد که از خيالات و تفکرات سرچشمه ميگيرد و
اين خيال و تفکر لازمه اين تمرين است
چگونه مطمئن شوم نيرويي دارم ؟ بهترين و موثر ترين و مطمئن ترين راه براي تشخيص اين مورد حضور در جلسات احضار مياشد
زيرا کساني که داراي نيروي مديومي باشند ولي خودشان از وجودش بي اطلاع * در اين جلسات ميتوانند علائم و حالتهاي مختلفي
را از نظر روحي و جسمي درک کنند دو مورد از علائم مشهور اين قضيه گرماي داخلي بدن و حالت تهوع ميباشد که در اکثر افراد مشابه
ميباشد از علائم ديگر ميتواند : رعشه در کف دستها * شانه ها * و حتي سينه باشد که شبيه به شوک قلبي نمود پيدا ميکند
سرگيجه * افت انرژي * خشک شدن دهان * سردرد * نيز از موارد ديگر است ///.
و مشخصات روحي : توهم * احساس سبکي * احساس برون فکني * ميباشد (البته در اکثريت)
بله اين مسائل ميتواند در جلسه احضار بطور کامل و کلي در مورد شخصي صدق کند ولي اين امکان هم وجود دارد که يکي از اين موارد ان هم بصورت جزئي در مورد شخص ديگر بوجود بيايد ///. ( ( يکي از راهاي تشخيص ميزان نيرو همين است ) )
هر چه حال شخص منقلب تر باشد ميزان نيرو در او بيشتر است زيرا تمام وجود وي وسيله اي ميشود تا روح بتواند توسط قابليتهاي
ان نيرو و ميزانش * تجسد نمايد ( يا حضور يابد )
هميشه به هنگام ورود به جلسه اماده باشيد چون امکان وقوع همه چيز وجود دارد و اين قضيه جذابيت موضوع را زياد مينمايد ///.
من حالا متوجه وجود نيرويي در خودم شدم ولي ميزان اين نيرو چقدر ميباشد ؟
حال ميرسيم به مراحل 9 گانه تشخيص ميزان نيرو :
من توسط مديومي به نام دانس پي بردم 67% نيرو دارم (البته در صدد هستم ان را پرورش داده و زيادتر نمايم)
به نظر مديومهاي استاد هر شخصي که درصد نيرويش به 40% برسد قابليت ارتباط با ارواح را بطور کامل دارا ميباشد و همچنين ميتواند
اين ميزان يعني 40% را افزايش دهد///.
اين شخص يعني ((دانس)) خودش 90% نيرو داشت

حال ميرسيم به روشها :

1-روش پاندول 2-روش مغناطيس 3-روش اب مقدس 4-روش جلسه اي 5-روش لمسي
6-روش القاء 7-روش هيپنو 8-روش چشم سوم 9- روش برون فکني
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روش پاندول : در اين روش من و دانس وارد اتاقي تقريبا بزرگ شديم که هيچ پنجره اي در ان وجود نداشت و انجا توسط مشعل روشن بود طراحي اين اتاق بصورتي بود که يک کابين کوچک نيز در پهلوي ان تعبيه شده بود که ميتوانستيد از ان کابين اتاق را ببينيد از درکه واد ميشديد روبرويتان يک پاندول بزرگ به طول 3 متر و عرض 50 سانت وجود داشت ولي سر ان گرد نبود بلکه بصورت لنگر کشتي
بود اين پاندول بصورت معلق از سقف اويزان بود و فاصله اش تا ديوار 70 سانت بود ... در کابيني که پهلوي اتاق بود : يک صندلي /يک ميز کوچک / گلدان / و لامپي پايه اي به رنگ قرمز وجود داشت اين لامپ مانند پروژکتور بود دانس از من خواست در فاصله يک متري
پاندول بصورت چهار زانو بنشينم خودش نيز در کابين جاي گرفت وقرار اين بود که او در ان کابين روحي را احضار نمايد و ان را به
سمت من هدايت کند من نيز بايد ان روح را به تکان دادن ان پاندول وا ميداشتم هرچقدر ميزان تکان خوردن پاندول بيشتر بود ميزان نيرو
در اين مرحله بيشتر مشخص ميشد من در اين مرحله از 90 نمره 79 نمره کسب کردم
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روش مغناطيس : در اين روش وارد اتاقي شديم که به گفته دانس به ((اتاق مرگ )) معروف بود در اين اتاق اهنربايي بزرگ به طول 10 متر و عرض 8 متر وجود داشت///.
اين اهنربا بر روي ديوار نصب بود ولي بسيار قوي و جاذب بود طوريکه قبل از ورود به اتاق وسايل اهني و جذب شونده را کنار گذاشتيم
اين اتاق نيز توسط مشعل روشن بود در اين اتاق نيز کابيني طراحي شده بود مانند همان اتاق قبلي ... قرار بود مثل مرحله قبل دانس
روحي احضار کند من نيز بايد در 2 متري اهنربا مينشستم روح احضار شد ناگهان حالم بسيار بد شد احساس برون فکني داشتم ناگهان پس از چند لحظه خودم را بالاي سر بدن مادي ام ديدم که روي زمين افتاده بود احساس کشش داشتم روح حاضر را ميديدم وظيفه من
اين بود که ان روح را دعوت به خروج نمايم ( البته با کمک دانس ) چون او روح را احضار کرده بود پس از حدودا سه دقيقه موفق شدم
ولي کنترل برون فکني داشت از دستم خارج ميشد ولي بالاخره توانستم باز گردم ولي حالم بد بود مانند کساني بودم که داخل چرخ گوشت
افتاده باشند البته حال دانس هم بهتر از من نبود هر دو ما توسط مراقبان بيرون برده شديم دانس پس از يک شب استراحت به حالت عادي باز گشت ولي من پس از سه روز توانستم به اين امر نائل شوم در اين مرحله از 90 امتياز 83 امتياز کسب کردم
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روش اب مقدس : اين روش روشي تشخيصي بود موضوع از اين قراربود که بايد جلسه احضاري تشکيل ميداديم من بايد قبل از
حضور روح در اين جلسه ليوان ابي را سر ميکشيدم ولي اب ان را قورت نميدادم و در دهان نگه ميداشتم تا اخر جلسه همانطور که قبلا
گفتم يکي از مواردي که در جلسات احضار اتفاق ميافتد خشک شدن دهان است براي همين ما بايد جلسه را در مدت کوتاهي به پايان ميرسانديم تا اب موجود در دهان من از بين نرود با اينکار قراربود ميزان اکتو پلاسم من البته از نظر ترشح دهاني مشخص شود که
با بررسي اب به اين نتيجه نائل شديم که ميزان ان چقدر است امتياز من در اين مرحله از 90 * 88 بود ...
دانس معتقد بود اين اب که طي مراحل احضار در دهان وجود دارد مقدس ميشود او اين ابها را دور نميريخت و انها را نگاه ميداشت///.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روش جلسه اي : دراين روش من در سه جلسه بايد به عنوان مديوم اصلي احضار روح ميکردم و دانس نيز بعنوان مديوم دستيار فعاليت
ميکرد ... دانس با توجه به ميزان تجسد ارواح و همچنين ايجاد تغييرات محيطي و علائم به قابليت من پي ميبرد و امتياز ميداد که
امتياز من در اين جلسات از 90 * 86 بود
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روش لمسي : در اين روش من روي تختي به طول 3 متر و عرض يک متر دراز کشيدم و دانس مرا به خواب مصنوعي برد و پس از ان
دستيارش به نام ((کارک)) که او هم مديوم ميباشد روحي را احضار کرد البته همانطور در کابين ( مانند مراحل کابين دار) وبعد از حضور
روح * دانس نقاطي از بدنم را لمس کرد و مورد ازمايش قرار داد تا تغيير و تحولات را مورد بررسي قرار دهد من ان لحظه در خواب مصنوعي بودم ...پس از بيدار شدن حالت تهوع داشتم ولي پس از مدتي خوب شدم در اين تمرين امتياز من از 90 * 84 بود
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روش القا : در اين روش که روشي تلقيني بود يکسري از مسائل را حفظ ميکردم و بعد از ان به خود هيپنوتيزمي مشغول ميشدم و پس
از اينکه خودهيپنو صورت گرفت بايد ان مسائل را به ناخواگاهم تلقين ميکردم دانس نيز روبروي من نشسته بود و نتيجه را ميديد در
اين روش امتياز من از 90 * 79 بود
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روش هيپنو : در اين روش دانس مرا هيپنوتيزم کرد و پس از ان در همون حالت هيپنوتيزم شده وادار به برون فکني کرد وپس از ان
نوع هاله و رنگش را تشخيص داد دانس قادر بود جسم اثيري را ببيند براي همين روح مرا در ان حال ميديد و همچنين هاله ام را
امتياز من از اين امتحان از 90 نمره * 78 بود
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روش چشم سوم : در اين روش جالب * دانس برون فکني انجام ميداد و من بايد توسط چشم سوم روح و هاله او را درک ميکردم
امتياز من از 90 * 88 بود
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و اخرين روش روش برون فکني : در اين روش سرعت برون فکني را اندازه گيري ميکرديم من از 90 امتياز 78 کسب کردم
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بله اين هم روشها و شرح البته مختصر ان .................///

پس از يک هفته نتيجه را بمن گفت : 67%
من گفتم : که بيشتر امتيازات من بالاست پس چرا 67% ؟؟؟ او گفت : 67% در حد بالاست و حتي ميتوان ان را به سرعت پرورش داد ...
==============================================================================
الان 7 سال از ان زمان ميگذرد //.

ولي دوستان اين را بدانيد هيچگاه خودتان بدون داشتن اگاهي دست به کار نشويد چون امکان دارد به قيمت گراني برايتان تمام شود که
هيچ گونه نتوانيد ان را بپردازيد...
مويد باشيد//.
نویسنده:امید


 

ioncube

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2013
نوشته‌ها
314
لایک‌ها
81
اکتو پلاسم من البته از نظر ترشح دهاني مشخص شود که
با بررسي اب به اين نتيجه نائل شديم که ميزان ان چقدر است امتياز من در اين مرحله از 90 * 88 بود ...
اکتو پلاسم همون مایعی هست که تو همه ما ها هست و 21 گرم میباشد،موقع خواب از گوش میاد بیرون و میشه با اون روحو مادی کرد!!!(همون کسی که موقع اخضار خوابه)
اینا رو از قبل یادم میاد،اگه بچه ها چیز دیگه ای میدونن اضافه کنن
 

ioncube

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2013
نوشته‌ها
314
لایک‌ها
81
دادا حالا که ما این امکاناتو نداریم،نمیشه حداقل فهمید که این قابلیت ها رو دایم یا نه؟
 

afshin5

Registered User
تاریخ عضویت
5 اکتبر 2012
نوشته‌ها
1,979
لایک‌ها
1,548
محل سکونت
tehran
اکتو پلاسم همون مایعی هست که تو همه ما ها هست و 21 گرم میباشد،موقع خواب از گوش میاد بیرون و میشه با اون روحو مادی کرد!!!(همون کسی که موقع اخضار خوابه)
اینا رو از قبل یادم میاد،اگه بچه ها چیز دیگه ای میدونن اضافه کنن

اکتوپلاسم ماده ای که در پلاسمای خون وجود داره و در هنگام خواب روحی از بدن مدیوم ساطع میشه و روح مزبور با استفاده از این ماده تجسد شکل میده یا کارهای فیزیکی میکنه این ماده برای بدن حیاتی و حتما باید بعد از اتمام جلسه به بدن مدیوم برگرده و گرنه ممکن مدیوم جونش از دست بده بخاطر همین مدیوم هنگام برقراری تماس باید حتما در محیط تاریک باشه
 

jujushow

Registered User
تاریخ عضویت
27 آپریل 2007
نوشته‌ها
2,465
لایک‌ها
1,108
سلام اقا افشین . این مطالبی که از امید گذاشتی رو من دقیقا یادمه چندین بار خوندم . توی همون ساست هم گذاشته بود اره ؟ ادرس سایته یادته ؟ میدونم تعطیل شد و بعدش سایت ارواح اومد بالا و بعد اونم تعطیل شد . ادرس اون سایتی که این مطالب رو میگذاشت توش چی بود ؟
 

iranescence

Registered User
تاریخ عضویت
17 جولای 2011
نوشته‌ها
1,441
لایک‌ها
2,818
سن
30
محل سکونت
tehran
من خودم 100 ها با تجربه اش رو داشتم ولی برای من دیگه فرق کرده....
یعنی دیگه من بهش نمی گم بختک!!

چون تکون می خورم ولی بسیار بسیار آروم....

چندوقت پیش فکر میکردم بیدارم...بدنم خیلی بی حس بود نمی تونسم تکونش بدم چون قبلا هم تجربه اش رو داشتم به زور انگشت شصتم رو کردم تو دهنم و شروع کردم به گاز گرفتم گفتم اگر از این حالت بیام بیرون باید جاش بمونه بعدش بیدار شدم ...تقریبا محیط با حالتی که خوابیده بودم همونطوری بود ولی فریمی که با چشم می دیدم یکذره فرق کرده بودد....(امیدوارم منظورم رومتوجه شد باشید :)) جالب اینجاست جای گاز گرفتگی رو دستم نبود:eek:



یکبار دیگه هم برام اتفاق افتاده بود که این مربوط به قبل از اولیه

خونه ی مادربزرگم بودم سال پیش بود درس می خوندم (رفته بودم اونجا چند روزی بمونم درس بخونم)

خونه اشون یکذره قدیمیه حیاط خونه وسطشه یعنی دو طرف خونه ساختمانِ
ساعت 10 صبح بود منم چون می خوندم شب نخوابیده بودم ...گفتم چشام رو ببندم (ولی نخوابم)

همینطوری که دراز کشیده بودم صدای در میومد (بد جوری باد میومد در می خورد به هم) من گفتم خودم رو جمع کنم ممکنه مادر بزرگم داخل بشه ولــــی دیدم خیلی خسته ام نمی تونم خودم رو تکون بدم ....انگار یک آهنربای مغناطیسی بدنم رو به زمین میکشه و میگه بخواب بخواب چشام نیمه باز بود فکر می کردم خواب نیستم صدای به هم خوردن در توسط باد رو می شنیدم دیدم دستام رو می تونم یکذره تکون بدم یکی از دستام رو روی فرش می کشیدم باور کنید قشنگ فرش رو حس می کردم ولی حالت خوابیدم جوری بود که فقط یکی از دستام رو می دیدم و اصلا فرش رو نمی دیدم چشام هم نیمه باز بود اون یکی دستم رو تکون دادم باورتون نمیشه دیدم این دستی که زاویه ی دیده من تکون نمی خوره ....
با خودم گفتم یک دست رو که فرش می کشم یکی رو هم دارم تکون می دم پس این دست کیه؟:( باورتون نمیشه ولی با دستم که تکون می دادم یکی دیگه از دستام رو که میدیدم رو گرفتم قشنگ حسش کردم

(امیداورم متوجه شده باشید)


ناگهان دیدم بیدار شدم و به همون حالت خوابیدم صدای باد و به هم خوردن در هم میاد اولین کاری که کردم دستم رو فرش کشیدم باور کنید همون حس رو می داد:(

بازم هست ......:)
 

afshin5

Registered User
تاریخ عضویت
5 اکتبر 2012
نوشته‌ها
1,979
لایک‌ها
1,548
محل سکونت
tehran
سلام اقا افشین . این مطالبی که از امید گذاشتی رو من دقیقا یادمه چندین بار خوندم . توی همون ساست هم گذاشته بود اره ؟ ادرس سایته یادته ؟ میدونم تعطیل شد و بعدش سایت ارواح اومد بالا و بعد اونم تعطیل شد . ادرس اون سایتی که این مطالب رو میگذاشت توش چی بود ؟

ارواح حمید
 

jujushow

Registered User
تاریخ عضویت
27 آپریل 2007
نوشته‌ها
2,465
لایک‌ها
1,108
البته من در مورد برون فکنی پرسیدم و به نظرم هیچ عیبی نداره کسی بتونه برون فکنی کنی . اینجوری ادم به قدرت خدا پی میبره اما به دوستانی که فقط اسم مدیوم رو شنیدند هشدار جدی بدم که سمتش نرید . کسایی که اخرت این کارا هستند اگر باهاشون مشورت کنید همشون میگند نیا سمتش . مدیوم که یه کار بی نهایت خطرناکه . اگر با یه روح نا پاک رو به رو بشید و نتونید کنترلش کنید واقعه بسیار ناگواری برای فرد رخ میده و اون اینه که به اینکه مثلا روح به جای حلول در دست مدیوم تمام بدن فرد رو تسخیر میکنه . میدونید یعنی چی ؟

جسمی که مال شماست ولی در اختیارتون نیست ، به معنای واقعی جهنم رو در دنیا تجربه میکنید . میشید یک روح سرگردان تا وقتی که جسم شما بمیره ! بنابراین به دوستان اکیدا توصیه میکنم زیاد سمت مدیوم و ... نچرخید که بعضا دانستن اطلاعاتشم هم ممکنه باعث دردسر بشه .
دنیای متافیزیک یه دنیای بسیار عجیبه اگه بخوایید زیاد بهش نفوذ کنید اعصاب واستون نمیزاره . با اینکه چند سال قبل هم توی سنی نبودم که ترس تنهایی بهم غلبه کنه و اصلا اهل این جور ترسها هم نبودم فقط با خوندن یه سری از این مطالب و داستانها + یک شب تنها موندن در خونه ! به جرئت وحشتناک ترین ساعات زندگیمو تجربه کردم ، هر لحظه از در و دیوار صدا میشنیدم ! در صورتی که این خونه همون خونه شب قبل بود نه روحی توش وجود داشت نه نیروی ماورایی ...

بنابراین زیاد سعی نکنید از همه چیزش سر در بیارید چون به ناکجا اباد میرسه ...
 

ioncube

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2013
نوشته‌ها
314
لایک‌ها
81
البته من در مورد برون فکنی پرسیدم و به نظرم هیچ عیبی نداره کسی بتونه برون فکنی کنی . اینجوری ادم به قدرت خدا پی میبره اما به دوستانی که فقط اسم مدیوم رو شنیدند هشدار جدی بدم که سمتش نرید . کسایی که اخرت این کارا هستند اگر باهاشون مشورت کنید همشون میگند نیا سمتش . مدیوم که یه کار بی نهایت خطرناکه . اگر با یه روح نا پاک رو به رو بشید و نتونید کنترلش کنید واقعه بسیار ناگواری برای فرد رخ میده و اون اینه که به اینکه مثلا روح به جای حلول در دست مدیوم تمام بدن فرد رو تسخیر میکنه . میدونید یعنی چی ؟

جسمی که مال شماست ولی در اختیارتون نیست ، به معنای واقعی جهنم رو در دنیا تجربه میکنید . میشید یک روح سرگردان تا وقتی که جسم شما بمیره ! بنابراین به دوستان اکیدا توصیه میکنم زیاد سمت مدیوم و ... نچرخید که بعضا دانستن اطلاعاتشم هم ممکنه باعث دردسر بشه .
دنیای متافیزیک یه دنیای بسیار عجیبه اگه بخوایید زیاد بهش نفوذ کنید اعصاب واستون نمیزاره . با اینکه چند سال قبل هم توی سنی نبودم که ترس تنهایی بهم غلبه کنه و اصلا اهل این جور ترسها هم نبودم فقط با خوندن یه سری از این مطالب و داستانها + یک شب تنها موندن در خونه ! به جرئت وحشتناک ترین ساعات زندگیمو تجربه کردم ، هر لحظه از در و دیوار صدا میشنیدم ! در صورتی که این خونه همون خونه شب قبل بود نه روحی توش وجود داشت نه نیروی ماورایی ...

بنابراین زیاد سعی نکنید از همه چیزش سر در بیارید چون به ناکجا اباد میرسه ...

یه دفعه واسه منم همین اتفاق افتاد،آخرش فهمیدم طبقه سوّم راده اسباب کشی میکنه!!!!
 
بالا