برگزیده های پرشین تولز

دل نوشته های طنز آمیز محمد جاوید

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
طنز تلخ عاشقی های جدید

عشق بعضی وقت ها اینترنتی است
گاه کافی شاپی یا کافی نتی است
با تو می گویم زبعضی صحنه هاش
صحنه هایی گاه سخت ودلخراش
صحنۀ اول حدود نیمه شب
دختر و رایانه و شور و طرب
مثل اینکه دارد او چت می کند
وای ،دارد کم کم عادت می کند
چه امید و آرزوهای بلند
دخترک افتاده بدجوری به بند
صحنۀ دوم خیابان و قرار
می شود تکمیل کارش با فرار
در سکانس بعد ویلای شمال
نازنین تنها ست در دام کمال
صحنۀ بعدی بد و مستهجن است
قصّه از نامردی یک رهزن است
سور و سات و دوربین و کیف و حال
بعد اشک و زاری آن پایمال
در جوابش پوزخندی بود و بس
گوهر دختر لگد مال هوس
بعد پخش سی دی اش در سطح شهر
حاصلش تیغ و دوا و جام زهر
مرغ عشقی کشته در پای هوس
در بهار عمر افتاد از نفس
صحنۀ آخرسکانس چند مین ؟
مادر زار و مزار نازنین
کارگردان کات داد و شد تمام
لیک پا برجاست مرغ و دان و دام
بار دیگر باز ویلایی خَفَن
دختری در دست های اهرمن
لیک این دفعه ثریا با صمد
جای ویلایش چه فرقی می کند
داستان عاشقی های جدید
طنز تلخی شد که «جاوید » آفرید
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
ارشاد

يه روز كه دختره اومد خيابون.... يواش يواش اومد تو پيچ شمرون
ماموري اومد جلو وگفت بهش.... من ندارم حوصلۀ كشمكش
اگه نمي خواي بخوري تو سري..... پايين بكش يك كمي اون روسري
اين رژبد رنگو چرا مالوندي؟.... يه كاره ، تو خونه چرا نموندي؟
مگه باباجون تو ورشكسته؟... كه مانتوات كوتاهه ، آب نشسته؟
پاچۀ شلواره يا لول تفنگ.... آخه مگه با كي مي خواي بري جنگ؟
پشت چشات چرا سفيد و آبي ست؟....رنگ موهای تو چرا شرابی ست؟
اگرچه قر ميدي و شوخ و شنگي....به چشم خواهري یه کم قشنگي
قِروفِرت اگرچه دل می بره..... سلیقه ات از زن من بهتره
زنم اگر چه پیش تو عجوزه ست..... تو امتحان خوشگلی رفوزه ست
لازمه اما کمی ارشاد تو.... یه چیزایی باید بدیم یاد تو
باید که حالیت بشه از یه من ماس.... چقد کره برای ما مهّیا س
دختره وقتي رفت وارشاد شد... تعهد ی سپرد وآزاد شد
دوتا بادمجون زير چشماش بود.... ردّی ازارشاد روي پاهاش بود
بسكه خوشش اومده بود از اداش...خنديده بود طفلکی كلي با هاش!!!
هردوتا چشماش پر ازاشك بود....چشم نبود اون ديگه یک مَشك بود
صورتشم بگی نگی نیلی بود..... خیال نکن که جای یه سیلی بود !!!
البته اون مأموره هم شاد شد.......از این که یکی دیگه ارشاد شد
طفلکی «جاويد» که دید این قرار....... زترس ارشاد نمود الفرار
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
سلام خدمت دوستان

نام اين تاپيك را با درخواست استاد محمد/جاويد به " دل نوشته های طنز آمیز محمد جاوید " تغيير دادم .

خوشحالم اولين نفري هستم كه در اين انجمن خبر انتشار جلد دوم اشعار ايشان را اعلام مي كنم . براي اين دوست خوبمان آرزوي موفقيت روز افزون دارم .

شاد باشيد دوستان من
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
دکتر دوره گرد

خدا خیرش دهدآن که نمود آزاد دانش را
گشوده لاجرم ابواب علم ودرک و بینش را !!
به هر کوره دهاتی روشنیده مشعل دانش
زروستاهای کرمان تا دهات دور طالش را
در هرخانه را کوبی به رویت می گشاید در
جناب دکتری که خوانده او درس گوارش را
مهندس تا دلت خواهد اُورت1 آید به استقبال
یکی پشتی نهد پشتت یکی هم نازبالش را
یکی شان فارغ التحصیل از آبادی بالا ست
یکی خوانده ده پایین تری درس نمایش را
برای این که دختر یا پسر جانش شود دکتر
گرو داده پدر حتی کت و شلوار و گالش را
حساب بانکی اش هم آب و جارو کرده بیچاره
نهادینه نموده در خودش فرهنگ سازش را

شده برهردر و دیوار خانه مدرک آویزان
دوتا شان خوانده رایانه ، سه تاشان رشتۀ عمران
اگر این مشعل دانش فروزان تر شود ترسم
سپور ما شود دکتر، مهندس هم شود دربان
ویا دکتر رود در کوچه ها مانند نان خشکی
زند فریاد ختنه می کنم ، تب می کنم درمان
ملامین کهنه می گیرم فشارخون کنم معلوم
وبا یک کیسه نان خشک سوزن می زنم آسان
نوار قلب می گیرم به جای باطری کهنه
کنم درمان آلزایمر اگر دادی یکی تنبان
سونوگرافی و ام .آر. آی ، اکوی قلب موجود است
به شرطی که دهی یک جفت لاستیک کهنۀ پیکان
اگر«جاوید»هم روزی شود بیمار باکی نیست
ویزیت او شود بیتی زبابا طاهر عریان

1)اورت=overt
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
نگار بی وفا

باز دیشب چشمهايش را شرابي كرد ورفت
ظلمت شب را برايم آفتابي كرد ورفت
باز هم با يك بغل اميد آمد در برم
چشم هاي خشك من را باز آبي كرد ورفت
شوق ديدارش سرشك آورد از چشمان من
آسمان ابری ام را باز آبی كرد ورفت

كيست او كين گونه حالم را دگرگون مي كند؟
مرغك دل را زكنج سينه بيرون مي كند
با گل لبخند خود حس قشنگی مي دهد
نرگس چشم خمارش كار افيون مي كند
او که شادی آورد با خود برایم ارمغان
لیک غم هایم به گاه رفتن افزون می کند

با طلوع ماه نو از پرده می آید برون
در مصاف خرج و بَرجم می شود خوار و زبون
ضربه فنی می شود در ابتدای کارزار
می روم از این شکست تلخ تا حد جنون
این نگار بی وفا فیش حقوق بنده است
اوشود فانی ولی «جاوید» می ماند دیون
 

hamedsullivan

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
16 دسامبر 2005
نوشته‌ها
6,664
لایک‌ها
137
سن
44
محل سکونت
on the road
ممنون از شما استاد گرامی.
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
استعفا از آدمیت

نوشتم این چنین نامه به الله....فرستادم دوقبضه سوی درگاه
به نام تو که رحمان و رحیمی.... خدای قادرو رب کریمی
منم فرزند آدم، پور حوا ....سلامت می کنم من ازهمين جا
همان آدم که اورا آفریدی.... ولی از خلقتش خیری ندیدی
ازاوّل او به راهی بس خطا رفت....به سوی کشتن و جرم و جفا رفت
زتو بخشش ازاوعصیان گري بود.... زتو نرمش از اوويرانگری بود
خدایا از خودم شرمنده هستم .... ازاینکه ظاهراً من بنده هستم
نياوردم به جا من بندگي را .... وبالم كرده ام شرمندگي را
ندادم گوش برفرمانت ای دوست.... ومي دانم كه می گويي چه پُررّوست
زبس از آدميّت گشته ام دور.... نكردم اعتنا بر لوح و منشور
لذا با عرض پوزش من ازامروز.... وبا شرمندگي واز سر سوز
شوم مستعفی از شغلی كه دادي.... و نام آدمی بر آن نهادی
اگر باشد جواب نامه مثبت.... و استعفا قبول افتد زسويت
خدايي را در حق ّ اين خطا كار.... من مستغفر مستعفی زار
به جا آور زروی لطف و ياری....كه باشد از صفات ذات باری
به جای دستمزد این همه سال....که بودم بنده ات باری به هر حال
عطا كن خانه ای در كنج جنّت.... برای دورۀ خوب فراغت
بكن هم خانه ام يك حور زيبا ....که تا تنها نباشم من در آنجا
چو نامه خوانده شد از سوی یزدان....ندا آمد زسوی حی سبحان
توای« جاويد » گرچه پررّو هستی....ودست سنگ پا از پشت بستی
ولی چون برگنُه اقرار کردی....به نادانی خود اصرار کردی
قبول افتاده شد موضوع خانه.... چه چیزی را دگر گیری بهانه ؟
به عزراییل گفتم تا بیاید.... تورا فوراً به این خانه رساند
بلرزیدم زنام مالک موت....چنان گویی که دارم می کنم فوت
پریدم من زخواب خوش به یکبار....نگشتم لاجرم نائل به دیدار
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
تب یانگوم

این خانم من اسیر یانگوم شده است
چندی است دگر جدا زمردم شده است
یک جمعه اگر رخش نبیند گرید

گویی سری جواهرش گم شده است
*********************
هرجمعه شبم خراب يانگوم شده است
چون همسر من عاشق خانم شده است
اي كاش كه آدينه شبي مژده دهند
الباقي سريال دگر گم شده است
*********************
چندي است عيال تب يانگوم دارد
هر جمعه مرا به خانه ام مي كارد
گر پشه لگد زند به اين گوهر قصر
دريا دريا سرشك غم مي بارد
*********************
بيماري نوظهور ميداين ( (made in )كُره است
آثار و علائمش مثال خوره است
هركس كه شود دچار درد يانگوم
آدينه ي او توأم با دلهره است
********************
روزي ديدم عيال گريان شده است
ازشدت گريه درب و داغان شده است
از علت آن سوأل كردم ، فرمود
هـِن مرده و يانگومم پريشان شده است

4z0vxok.jpg
 

Golzarion

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
8 جولای 2006
نوشته‌ها
761
لایک‌ها
8
استاد واقعا زیبا و جالب بود. ممنون :happy:
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire

امان از يانگوم
girl_haha.gif


خيلى جالب بود، فقط اگر طرفداران سريال که دو تا فروم اونطرف تر هستند خبردار بشوند ...
rolleyes.gif
 

M A T R I X

Registered User
تاریخ عضویت
22 می 2007
نوشته‌ها
791
لایک‌ها
2
محل سکونت
NoT iN WHeRe ThaT YoU WanT Me To bE !!
امان از يانگوم
girl_haha.gif


خيلى جالب بود، فقط اگر طرفداران سريال که دو تا فروم اونطرف تر هستند خبردار بشوند ...
rolleyes.gif

اگر امر مي فرماييد برم صداشون بزنم ....
getsmiley.php
:D
من اولين بار اين تاپيك رو ميبينم ، خيلي جالب بودند ... بسيار متشكرم !
rose.gif
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
بالاخره آنچه نباید بشود شد

بنزین که دوباره جیره بندی گردید.........بر ریش همه غول گرانی خندید
هرچند که سهمیۀ ما کم بشود..... این غول زند بشکن و خواهد رقصید
***********
از رویت کارت سوخت سوزد دل ما..... آتش بزند ذخیره اش منزل ما
افسوس که از گرانی یک کالا.... صد غول تورّم بشود حاصل ما
**************
در زمان ما که بنزین قیمتی ست .... ای خوشا بر روزگار این خره
چون نیازش نیست کارت هوشمند.....پس خره امروزه از ماشین سره


2004654377932973720_rs.jpg
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
ضمن تبريک کاربر افتخاری شدن خدمت جناب محمد جاويد عزيز بايد بگم حقيقتا آنچه که نبايد ميشد شد و چقدر زيبا شما اين موضوع را در قالب طنز بيان فرموديد.

فقط حيف که يک عده از ملت (يکيش استاد گرانقدر سابق ما با مدرک دکترا و البته گرايشات چپى و کمونيستى) گمان ميکنند که اين موضوع فقط مخصوص ماشين داران است و هر کى‌هم که ماشين داره ميلياردر است و با يک غيضى ميگن که خوب شد که اينجور شد و ديگر فکر نمی کنند که خب حضرت آقا، بنزين که فقط برای استفاده در اتومبيل نيست و اتومبيل هم که فقط برای استفاده ی شخصی نيست. خوبه می بينند هربار که بنزين دچار داستان ميشه 3 ثانيه بعدش قيمت همه چی نجومی ميره بالا، اونوقت باز همون حرف بی منطق خودشون رو ميزنند که بنزين مال ماشينداراست، ماشين هم مال پولداراست، حالا چه شکلى اين تصور مسخره رفته تو ذهن اين جماعت، بايد از تلويزيون پرسيد!
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
جمال تی وی

گرم است هوا کولر نداریم چرا؟
فکری بنما به حال ما ای بابا
گفتا ،پسرم جمال تی وی عشق است
تا تلویزیون هست چه غم از گرما
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
راه مبارزه با بی بنزینی

باید دوباره قاطر و یابو خبر کنیم
یا با درشکه های شیک دو اسبه سفر کنیم
یا با خطوط مُفتی معروف یازده
یا با خری ملوس سفر مختصر کنیم
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
ابیات کنکوری


ز بس هی درس رابلغور کردم
دوچشم تیز خود را کور کردم
تمام لحظه های خوب خود را
فدای زالوی کنکور کردم
*************
چه سدّ محکمی گردیده احداث
بتن آرمه بدون درک و احساس
خدایا بشکنه این سد کنکور
ویا یک جورَکی آن را کنم پاس
******************
برای پز به پیش قوم و خویشان
خودم را کرده ام زار وپریشان
سه سالی می زنم هی تست کنکور
اگرچه آرزویش را بَرم گور
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
ابیات کنکوری


ز بس هی درس رابلغور کردم
دوچشمان خودم را کور کردم
تمام لحظه های خوب خود را
فدای زالوی کنکور کردم
*************
چه سدّ محکمی گردیده احداث
بتن آرمه بدون درک و احساس
خدایا بشکنه این سد کنکور
ویا یک جورَکی آن را کنم پاس
******************
برای پز به پیش قوم و خویشان
خودم را کرده ام زار وپریشان
سه سالی می زنم هی تست کنکور
اگرچه آرزویش را بَرم گور
خیلی قشنگن خوش به حالتون که برای هر چیزی شعری در خور و قابل توجه میسرایید;):p
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
در دل بعضی از پدران
من غم نان دارم و تو مشکلات خوردنش...من به فکر کسب روزی تو به فکر بردنش
روز و شب در زیر بار زندگی زایش زمن... گردش و تفریح از تو سلب آسایش زمن
خوردن و نوشیدن از تو حرص خوردن مال من .من پی یک لقمه نان تو در پی اموال من
کلّه ام از فکر کردن طاس شد همچون کدو... تو ولی هرروز فکر دادن حالت به مو
پختن و شستن ، تر و خشک تو مال مادرت... فکر تو اما زپل راندن به هرجوری خرت
مشکلات زندگی ، بیدار خوابی ها زمن.... تو ولی در خوابمشغول صفا با نسترن
امروفرمایش زتواجرای فرمایش زمن....از خرید کفش تا لب تاپ و کیف و پیرهن
پول تو جیبی برای رفتن پارتی زمن..... زحمت رقصیدن از تو با سحر یا یاسمن
پشّه گر نیشت زند گردد کلاس ودرس ول....من ولی مشغول کارم با تب بالای چل
خرج تحصیلت زمن از تو همه ساله رَدی/نه به درست شوق داری نه به یک کار یـَدی
خندۀ «جاوید» اما تلخ باشد ای پسر..... آن زمانی که پسرجانت شود مثل پدر
گرچه مایل نیستم حتی رود خاری به پات.... لیک از این دانه حاصل خار می باشد برات
 

StarSoheil

Registered User
تاریخ عضویت
1 آگوست 2005
نوشته‌ها
2,170
لایک‌ها
42
محل سکونت
Malaysia
در دل بعضی از پدران
من غم نان دارم و تو مشکلات خوردنش...من به فکر کسب روزی تو به فکر بردنش
روز و شب در زیر بار زندگی زایش زمن... گردش و تفریح از تو سلب آسایش زمن
خوردن و نوشیدن از تو حرص خوردن مال من .من پی یک لقمه نان تو در پی اموال من
کلّه ام از فکر کردن طاس شد همچون کدو... تو ولی هرروز فکر دادن حالت به مو
پختن و شستن ، تر و خشک تو مال مادرت... فکر تو اما زپل راندن به هرجوری خرت
مشکلات زندگی ، بیدار خوابی ها زمن.... تو ولی در خوابمشغول صفا با نسترن
امروفرمایش زتواجرای فرمایش زمن....از خرید کفش تا لب تاپ و کیف و پیرهن
پول تو جیبی برای رفتن پارتی زمن..... زحمت رقصیدن از تو با سحر یا یاسمن
پشّه گر نیشت زند گردد کلاس ودرس ول....من ولی مشغول کارم با تب بالای چل
خرج تحصیلت زمن از تو همه ساله رَدی/نه به درست شوق داری نه به یک کار یـَدی
خندۀ «جاوید» اما تلخ باشد ای پسر..... آن زمانی که پسرجانت شود مثل پدر
گرچه مایل نیستم حتی رود خاری به پات.... لیک از این دانه حاصل خار می باشد برات
بسیار عالی:) بابت ارتقا درجه هم تبریک. پیشنهاد میکنم در بخش تغییر نام کاربری یوزر رو به M.Javid تغییر بدید
beer.gif
 
بالا