برگزیده های پرشین تولز

هوس کردم....

Shahed

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2003
نوشته‌ها
7,289
لایک‌ها
34
محل سکونت
mt.cgi
هوس کردم برم زن بگیرم اما نه یک زنه ایرانی یک زنه روسی
می خوام اصبابام رو جمع کنم و برم
اما مگه مامانم می گذاره می گه بیا همین دختر خاله ی ترشیده ات رو بگیر
زندگی خیلی برام سخت شده
می خوام فرار کنم ، پس رفتم خونه خالم که با دختر خاله ام صحبت کنم! بهش گفتم، ببینم تو چرا تا الان شوهر نکردی؟! اونم با لبخند گفت آخه من تو رو دوست دارم!منم بهش گفتم "می دونی..می دونی.." ولی یکهو منو بقل کرد! و گفت می دونستم! آره! می دونستم!!! بعد هولم داد رو تخت و رفت سراغ دکمه شلوارم !
184.gif
 

balabala

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 می 2005
نوشته‌ها
8,362
لایک‌ها
5,745
سن
41
محل سکونت
یه خورده اونورتر
به نقل از Shahedr :
هوس کردم برم زن بگیرم اما نه یک زنه ایرانی یک زنه روسی
می خوام اصبابام رو جمع کنم و برم
اما مگه مامانم می گذاره می گه بیا همین دختر خاله ی ترشیده ات رو بگیر
زندگی خیلی برام سخت شده
می خوام فرار کنم ، پس رفتم خونه خالم که با دختر خاله ام صحبت کنم! بهش گفتم، ببینم تو چرا تا الان شوهر نکردی؟! اونم با لبخند گفت آخه من تو رو دوست دارم!منم بهش گفتم "می دونی..می دونی.." ولی یکهو منو بقل کرد! و گفت می دونستم! آره! می دونستم!!! بعد هولم داد رو تخت و رفت سراغ دکمه شلوارم !
184.gif
هوس کردم برم زن بگیرم اما نه یک زنه ایرانی یک زنه روسی
می خوام اصبابام رو جمع کنم و برم
اما مگه مامانم می گذاره می گه بیا همین دختر خاله ی ترشیده ات رو بگیر
زندگی خیلی برام سخت شده
می خوام فرار کنم ، پس رفتم خونه خالم که با دختر خاله ام صحبت کنم! بهش گفتم، ببینم تو چرا تا الان شوهر نکردی؟! اونم با لبخند گفت آخه من تو رو دوست دارم!منم بهش گفتم "می دونی..می دونی.." ولی یکهو منو بقل کرد! و گفت می دونستم! آره! می دونستم!!! بعد هولم داد رو تخت و رفت سراغ دکمه شلوارم ! ولی من بهش گفتم نه! امشب خوب نیست شلوارم رو بدوزی!
 

meli

Registered User
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2004
نوشته‌ها
1,393
لایک‌ها
23
سن
36
محل سکونت
tehran
ای شاهد خدا بگم چی کارت کنه!

هوس کردم برم زن بگیرم اما نه یک زنه ایرانی یک زنه روسی
می خوام اصبابام رو جمع کنم و برم
اما مگه مامانم می گذاره می گه بیا همین دختر خاله ی ترشیده ات رو بگیر
زندگی خیلی برام سخت شده
می خوام فرار کنم ، پس رفتم خونه خالم که با دختر خاله ام صحبت کنم! بهش گفتم، ببینم تو چرا تا الان شوهر نکردی؟! اونم با لبخند گفت آخه من تو رو دوست دارم!منم بهش گفتم "می دونی..می دونی.." ولی یکهو منو بقل کرد! و گفت می دونستم! آره! می دونستم!!! بعد هولم داد رو تخت و رفت سراغ دکمه شلوارم ! ولی من بهش گفتم نه! امشب خوب نیست شلوارم رو بدوزی. خلاصه رفت چایی بیاره!
مارو میگی مونده بودیم چطوری بهش بگیم که سکته نکنه!
 

check_shark

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 اکتبر 2005
نوشته‌ها
904
لایک‌ها
7
محل سکونت
تهران
بهتره به جای قسمتهای بدش بزنیم چند ...... {دقیقه . ساعت . ماه . سال. قرن:blink: }بعد
که کسی بن نشه
 

meli

Registered User
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2004
نوشته‌ها
1,393
لایک‌ها
23
سن
36
محل سکونت
tehran
به نقل از Shahedr :
اه ! اين دختره آخرش منو دق ميده !
114.gif
114.gif
114.gif
منظورت از این دختره کیه؟
دختر خاله هست یا دختر همسایه؟!:lol:
 

P30Tools

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
31 می 2005
نوشته‌ها
1,711
لایک‌ها
332

Shahed

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2003
نوشته‌ها
7,289
لایک‌ها
34
محل سکونت
mt.cgi
به نقل از Dj--Aligator :
راستی اون داستان قبلی چی شد آخرش؟؟؟
هيچي بابا ! اين پسره اينقد گيج بازي در اورد که هيچي !
 

roozbeh

Registered User
تاریخ عضویت
25 ژانویه 2003
نوشته‌ها
1,656
لایک‌ها
2
سن
39
هوس کردم
از شر این
زندگی راحت بشم

:eek: :eek: :eek: :eek: :eek:
 

P30Tools

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
31 می 2005
نوشته‌ها
1,711
لایک‌ها
332
به نقل از Shahedr :
هيچي بابا ! اين پسره اينقد گيج بازي در اورد که هيچي !

خاک بر سرش!!!:blink: :rolleyes: :blink:
 

roozbeh

Registered User
تاریخ عضویت
25 ژانویه 2003
نوشته‌ها
1,656
لایک‌ها
2
سن
39
به نقل از Shahedr :
شما اون کتگوريها کارتو را انداخت؟
خیلی حال دادی شاهد جون!
شرمندم نتونستم به وقتش ازش تشکر کنم!
خیلی ممنونم از بابت کتکوری ها و خیلی خیلی هم شرمندم!
 

Shahed

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2003
نوشته‌ها
7,289
لایک‌ها
34
محل سکونت
mt.cgi
به نقل از roozbeh :
خیلی حال دادی شاهد جون!
شرمندم نتونستم به وقتش ازش تشکر کنم!
خیلی ممنونم از بابت کتکوری ها و خیلی خیلی هم شرمندم!
اشکال نداره !
جبران ميکني !
34.gif
95.gif
39.gif
 

daftarekhaterat

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2003
نوشته‌ها
4,989
لایک‌ها
58
سن
41
محل سکونت
در قلب پاك او
همين الان هوس كردم بيام توي اينترنت ببينم چه خبره.. كسي هست يا نيست... ديدم بهه! خبر اينجاست!
 

sunnyboy

Registered User
تاریخ عضویت
17 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,041
لایک‌ها
1
سن
38
محل سکونت
IR,Tehran
هوس کردم تمام این دورویی ها و دروغ ها تموم بشه
هوس کردم از حقیقت با خبر بشم
 

Lover_Suspended

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 آگوست 2005
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
0
سن
33
به نقل از meli :
ای شاهد خدا بگم چی کارت کنه!

هوس کردم برم زن بگیرم اما نه یک زنه ایرانی یک زنه روسی
می خوام اصبابام رو جمع کنم و برم
اما مگه مامانم می گذاره می گه بیا همین دختر خاله ی ترشیده ات رو بگیر
زندگی خیلی برام سخت شده
می خوام فرار کنم ، پس رفتم خونه خالم که با دختر خاله ام صحبت کنم! بهش گفتم، ببینم تو چرا تا الان شوهر نکردی؟! اونم با لبخند گفت آخه من تو رو دوست دارم!منم بهش گفتم "می دونی..می دونی.." ولی یکهو منو بقل کرد! و گفت می دونستم! آره! می دونستم!!! بعد هولم داد رو تخت و رفت سراغ دکمه شلوارم ! ولی من بهش گفتم نه! امشب خوب نیست شلوارم رو بدوزی. خلاصه رفت چایی بیاره!
مارو میگی مونده بودیم چطوری بهش بگیم که سکته نکنه!
خلاصه چایی و اورد و اومد کنارم نشت و گفت عزیزم اصلا غصه نخور تو گه 100 دیگه هم بیای خواستگاری من برات صبر می کنم
68.gif

من هم بهش گفتم اما از کجا می دونی عشقمون پایدار می مونه
که اون گفت الان کاری می کنیم که بمونه و....
 

Shahed

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2003
نوشته‌ها
7,289
لایک‌ها
34
محل سکونت
mt.cgi
ای شاهد خدا بگم چی کارت کنه!

هوس کردم برم زن بگیرم اما نه یک زنه ایرانی یک زنه روسی
می خوام اصبابام رو جمع کنم و برم
اما مگه مامانم می گذاره می گه بیا همین دختر خاله ی ترشیده ات رو بگیر
زندگی خیلی برام سخت شده
می خوام فرار کنم ، پس رفتم خونه خالم که با دختر خاله ام صحبت کنم! بهش گفتم، ببینم تو چرا تا الان شوهر نکردی؟! اونم با لبخند گفت آخه من تو رو دوست دارم!منم بهش گفتم "می دونی..می دونی.." ولی یکهو منو بقل کرد! و گفت می دونستم! آره! می دونستم!!! بعد هولم داد رو تخت و رفت سراغ دکمه شلوارم ! ولی من بهش گفتم نه! امشب خوب نیست شلوارم رو بدوزی. خلاصه رفت چایی بیاره!
مارو میگی مونده بودیم چطوری بهش بگیم که سکته نکنه! خلاصه چایی و اورد و اومد کنارم نشت و گفت عزیزم اصلا غصه نخور تو گه 100 دیگه هم بیای خواستگاری من برات صبر می کنم
من هم بهش گفتم اما از کجا می دونی عشقمون پایدار می مونه
که اون گفت الان کاری می کنیم که بمونه و بعد پيرنشو کامل در اورد ! وااي ! چي ميديدم ...
 
بالا