برگزیده های پرشین تولز

قصه های من و بابام

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
با اینکه فقط سهراب جان نظر داد:( ولی من به کار خودم ادامه می دم:happy:
هدف من از این تاپیک فقط این بوده که این کتاب رو به بچه ها معرفی کنم :happy:و یکم بچه ها رو بخندونم تا لحظات شادی داشته باشند.:lol:
ok
موفق باشین:happy:
راستی یه آدم روانشناس توی این فروم پیدا نمی شه که از روانشناسی کودک حالیش بشه . وقسمت های مختلف داستان رو از لحاظ روانشناسی کودک تحلیل کنه ؟
آخه من می دونم که داستان های این کتاب برای همه سنی هست و این دو دلیل داره .
یکیش اینه که خوب هر چیزی که خنده دار باشه همه رو می خندونه
و دومیش اینه که روابط بین این پدر و پسر جنبه روانشناسی و آموزشی داره ، و می تونه به ما کمک کنه .
 

Zeos

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 ژوئن 2007
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
سن
45
آقا دستت درد نکنه خيلی حال دادی با اين تاپيک کلی ياد دوران کودکی افتادم و کيف کردم :D
 

aurora

Registered User
تاریخ عضویت
19 نوامبر 2003
نوشته‌ها
199
لایک‌ها
6
محل سکونت
In man's world
وای ی ی !! یادش بخیر!! ممنونم خیلی زیاد!
 

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
وای ی ی !! یادش بخیر!! ممنونم خیلی زیاد!

سلام aurora جان ( اسمتون رو اگه دوست داشتین بگین ):happy:
خوش اومدی .:)
بازم اینجا سر بزن . اینجا هر روز آپدیت می شه .
مرسی از لطفت:)
 

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
دوستانی که میان توی تاپیک . اگه لطف کنن . حد اقل به تاپیک ستاره بدن خیلی لطف می کنن .:blush:
حالا باز پا نشین بگین مگه مغازه باز کردیه :blink: . بابا من از ستاره خوشم میاد. به کی بگم ؟؟؟!!:lol::lol::p
 

lucky15000

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژوئن 2006
نوشته‌ها
150
لایک‌ها
1
مسیح جان دستت درد نکنه عالی پسر گل کاشتی همین جوری ادامه بده متاسفانه اینترنت من قاط زده خیلی نمیتونم پست بذارم در هر حال ببخش اگه اینجا نیمدم اوارتار نو هم مبارک
راستی من بهت امتیاز دادم اونم پنج تا ستاره
 

programming_max

Registered User
تاریخ عضویت
30 مارس 2007
نوشته‌ها
19
لایک‌ها
0
محل سکونت
Earth
وايييييييييييييييييييي ياد اونموقه ها افتادم اول دبستان
بودم كه برادرم برام اين كتابو خريد ... بهترين كتاب تو همه زندگيمه .. مخصوصآ آخريش .. راسي
يه پيش نهاد دارم .. صفحه هاي شرح داستانشو هم مي شه Scan كرد و مي شه سه تا كتاب تهيه كرد
به صورت PDF و در اختيار آدم بزرگا قرار داد ! ... تازه مي شه داستان هايي كه سانسور شده
مثل مست كردن بابا در پارك رو هم قرار داد توش !!!


آقا من كه تاپيكتو فرستادم تو Favourit :blush:
 

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
وايييييييييييييييييييي ياد اونموقه ها افتادم اول دبستان
بودم كه برادرم برام اين كتابو خريد ... بهترين كتاب تو همه زندگيمه .. مخصوصآ آخريش .. راسي
يه پيش نهاد دارم .. صفحه هاي شرح داستانشو هم مي شه Scan كرد و مي شه سه تا كتاب تهيه كرد
به صورت PDF و در اختيار آدم بزرگا قرار داد ! ... تازه مي شه داستان هايي كه سانسور شده
مثل مست كردن بابا در پارك رو هم قرار داد توش !!!


آقا من كه تاپيكتو فرستادم تو Favourit :blush:

سلام . خوش اومدی:happy: . باز هم به این تاپیک سر بزن . خوشحال می شم با شما بیشتر آشنا بشم.


مسیح جان دستت درد نکنه عالی پسر گل کاشتی همین جوری ادامه بده متاسفانه اینترنت من قاط زده خیلی نمیتونم پست بذارم در هر حال ببخش اگه اینجا نیمدم اوارتار نو هم مبارک
راستی من بهت امتیاز دادم اونم پنج تا ستاره

مرسی از لطفت :happy:.
هاااا ستاره وده :p. مرسی
 

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
من واقعا شرمنده همه بچه ها هستم :blush:
حقیفتش من دیروز با دوستام اومدم اصفهان .
خلاصه تا 1 شنبه نیستم .
باز هم شرمنده . جبران می کنم .
lucky جان . فعلا نمی تونم . جواب PM ها رو بدم . ولی خیلی ممنون از لطفت . مرسسسسسسسسسی:happy:
 

Zeos

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 ژوئن 2007
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
سن
45
آقا 5 تا ستاره هم از طرف من به تاپيک شما :D

من واقعا شرمنده همه بچه ها هستم
حقیفتش من دیروز با دوستام اومدم اصفهان .
خلاصه تا 1 شنبه نیستم .
باز هم شرمنده . جبران می کنم .

اميدوارم کلی بهت خوش بگزره ، جای من رو هم اونجا خالی کن :)
 

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
دوباره سلام :).
من بالاخره از مسافرت برگشتم .
جای همه خالی .:happy:
خوب دیگه من برم سراغ جواب دادن به پست ها .
 

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
وايييييييييييييييييييي ياد اونموقه ها افتادم اول دبستان
بودم كه برادرم برام اين كتابو خريد ... بهترين كتاب تو همه زندگيمه .. مخصوصآ آخريش .. راسي
يه پيش نهاد دارم .. صفحه هاي شرح داستانشو هم مي شه Scan كرد و مي شه سه تا كتاب تهيه كرد
به صورت PDF و در اختيار آدم بزرگا قرار داد ! ... تازه مي شه داستان هايي كه سانسور شده
مثل مست كردن بابا در پارك رو هم قرار داد توش !!!


آقا من كه تاپيكتو فرستادم تو Favourit :blush:

programming_max جان خوش اومدی :). ببخشید چند روز اینجا آپدیت نشد .:blush:
خوش حال می شم همیشه شما رو اینجا ببینم . و بیشتر با هم آشنا بشیم /:happy:
 

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
آقا 5 تا ستاره هم از طرف من به تاپيک شما :D



اميدوارم کلی بهت خوش بگزره ، جای من رو هم اونجا خالی کن :)

سلام .
جای شما خالی .:p
بابت ستاره هم ممنونم .

من از همه ی افرادی که یه اینجا ستاره دادند تشکر می کنم :happy: . فکر نمی کردم کسی گوش بده . ولی منو شرمنده کردین:blush: . الان دیدم تاپیک 5 ستاره شده . مرسسسسسسسسسسسسی:D
 

PROGRESSIVE

Registered User
تاریخ عضویت
6 اکتبر 2005
نوشته‌ها
531
لایک‌ها
3

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
programming_max گفته بود که قسمت های سانسور شده هم قرار بدم . خوب منم هر چند وقت یک بار این قسمت ها رو میزارم .
همانطور که میدونید این کتاب فقط تصویری بوده و یک ایرانی برای اون داستان نوشته . ( یکم به ایرانی بودنتون افتخار کنید)
و در حقیقت اون ایرانی این کتاب رو توی ایران مشهور کرده .
ایشون (ایرج جهانشاهی) برای نوشتن متن این کتاب خیلی زحمت کشیده . و برای این که مورد انتقاد روانشناسان ایرانی قرار نگیره بعضی از قسمت های این کتاب رو حذف کرده که البته من اونا رو میزارم . چون اکثر مخاطبین این تاپیک بزرگسال هستند.

ضمنا من بعدا همه ی این کتاب ها رو بدون سانسور میبرم توی 3 فایل pdf که همه بتونن دانلود کنن.
 

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
شوخی با عکاس ( سانسور شده از کتاب)

این قسمت متن نداره . ولی خودم بعدا براش متن می نویسم .

163fs218156.jpg
 

masih_abb

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 می 2007
نوشته‌ها
406
لایک‌ها
1
محل سکونت
Tehran
آرایش قلمدوش

بابام یک آینه کوچک آورده بود تا به دیوار اتاق بکوبد. میخ توی دیوار فرو نمی رفت. کج می شد و می افتاد. هر چه میخ داشتیم کج شد و افتاد. همه جای دیوار هم سوراخ سوراخ شد.
‏بابام ناچار بود میخ را بالاتر و بالاتر بکوبد. به جایی رسید که دیگر دستش به بالای دیوار نمی رسید. میخ و چکش را به دستم داد و مرا روی سرش گذاشت. من میخ را بالای دیوار کوبیدم. آینه را هم به آن میخ آویزان کردم.
‏بابام آمد جلو آینه تا ابروها و سبیلش را شانه کند. قدش به آینه نمی رسید.
‏از آن روز ، هر وقت که بابام می خواست ابروها و سبیلش را شانه کند، روی دوش من می رفت تا قدش به آینه برسد. من و بابام اسم این جور آرایش را گذاشته بودیم آرایش قلمدوش!
163fs33293.jpg


(راستی هیچ به پسره دقت کردینه که داره چیکار میکنه ؟:lol:)
 

lucky15000

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژوئن 2006
نوشته‌ها
150
لایک‌ها
1
آرایش قلمدوش

بابام یک آینه کوچک آورده بود تا به دیوار اتاق بکوبد. میخ توی دیوار فرو نمی رفت. کج می شد و می افتاد. هر چه میخ داشتیم کج شد و افتاد. همه جای دیوار هم سوراخ سوراخ شد.
‏بابام ناچار بود میخ را بالاتر و بالاتر بکوبد. به جایی رسید که دیگر دستش به بالای دیوار نمی رسید. میخ و چکش را به دستم داد و مرا روی سرش گذاشت. من میخ را بالای دیوار کوبیدم. آینه را هم به آن میخ آویزان کردم.
‏بابام آمد جلو آینه تا ابروها و سبیلش را شانه کند. قدش به آینه نمی رسید.
‏از آن روز ، هر وقت که بابام می خواست ابروها و سبیلش را شانه کند، روی دوش من می رفت تا قدش به آینه برسد. من و بابام اسم این جور آرایش را گذاشته بودیم آرایش قلمدوش!
163fs33293.jpg


(راستی هیچ به پسره دقت کردینه که داره چیکار میکنه ؟:lol:)
مسیح جان واقعا قشنگ بود خیلی خندیدم ممنون:lol::p
 
بالا