korosh bozorg
Registered User
- تاریخ عضویت
- 9 ژانویه 2005
- نوشتهها
- 294
- لایکها
- 7
همانگونه که اشاره شد آن کتیبه ی بیستون یک سنگ نبشته ی سیاسی و هشدار دهنده بوده و نشانی از رفتار و کردار ایرانی نیست. در انجا گفتیم که باید به سنگ نبشته ی داریوش بزرگ در نقش رستم پارس رجوع کرد و رفتار و کردار ایرانیان را دریافت.
نخست یک سنگ نبشته از یک پادشاه آشوری:
آشوربَنیپل(626-668 پ ز)
" من در یک ماه همه ی ایلام را با خاک یکسان کردم, کشت زارهای آن را از آواهای انسانی, سدای پای گاوان و گوسپندان, و برگردان آوازه های شادمانه هنگام درو محروم ساختم. آن را به چراگاه گورخرها و غزالها و انواع جانوران وحشی تبدیل کردم(پاتس 285:1999)
و هم اکنون واپسین گفتار داریوش شاه در سنگ نبشته ی بیستون. اوج رفتار و منش و کردار ایرانیان که بیگمان در کنار فرمان حقوق بشر کورش باعث بالندی و سرفرازی هر ایرانیست:
ـ خداي بزرگ است اهوره مزدا كه اين شگفتي مشهود را آفريد. كه شادي را براي انسان آفريد. كه خرد و دليري به داريوش شاه بخشيد.
ـ داريوش شاه گويد: به خواست اهوره مزدا چنانام كه راستي را دوست دارم، دروغ را دوست ندارم. خواست من اين نيست كه توانايي به ناتواني ستم كند. خواست من آن نيست كه ناتواني به توانايي بد كند.
ـ آن چه راست است، آن خواست من است. مرد دروغگرا را دوست نيستم. تندخو نيستم. آن چه در خشمگينيام آشكار شود، به نيروي انديشهام سخت نگه ميدارم. بر [ نفس ] خود بسيار فرمانروايام.
ـ مردي كه همكاري كند، در خور همكارياش، به او اين گونه پاداش ميدهم. آن كه زيانكاري كند، در خور زيانكارياش، او را اين گونه كيفر ميدهم. خواست من اين نيست كه مردي زيانكار باشد. و به راستي خواست من آن نيست كه اگر او زيانكاري كند، كيفري نبيند.
ـ آن چه كه مردي عليه مرد [ ديگري ] گويد ، آن مرا باور نيايد تا آن كه [مرا] قانع سازد بر اساس قوانين نيك.
ـ خشنودم به آن چه كه مردي در خور تواناش [ برايام ] كند يا به جاي آورد. و [ به او ] علاقهام بسيار است و نيك خشنودم.
ـ هوشمندي و فرمانرواييام چنين است: هنگامي كه كردهام را ببيني يا بشنوي در خانه و در لشكرگاه، كوشايي والا و برتري هوش و منشام [ را دريابي ].
ـ به راستي اين كوشايي من است: تا در تن من توان هست، جنگجويام؛ جنگجوي خوب. همين كه [ كسي ] در ميدان [ جنگ ] ديده شود، با هوشياري درمييابم آن كه دشمن است، درمييابم آن كه [ دشمن ] نيست. با هوشمندي و فرمانروايي، آن گاه در تصميم و عمل نخستينام، هنگامي كه درمييابم دشمن را، بدان سان كه غير [ دشمن ] را.
ـ ورزيدهام، هم با دستها و هم با پاها. سواركارم، سواركار خوب. كماندارم، كماندار خوب؛ هم پياده و هم سواره. نيزهافكنام، نيزهافكن خوب؛ هم سواره و هم پياده.
ـ و هنرها [ ي ديگري دارم ] كه اهوره مزدا به من بخشيده است و توانستهام نگه دارشان باشم. به خواست اهوره مزدا هر چه كردهام، با اين هنرها [ كردهام ] كه اهوره مزدا به من بخشيده است.
ـ اي بنده!(اورمزد) قوياً [ درياب ] كه چگونه معروفام و هنرهايام و فضيلتام چگونه است. مگذار آن چه را كه با گوشهايات شنيدهاي بر تو دروغ جلوه كند. آن چه را كه به تو رسانده شده است، بشنو.
ـ اي بنده! مگذار آن چه كردهام نادرست به نظر آيد. آن چه را نوشتهام، نگه دار باش. از قوانين [ نافرماني ] مكن. مگذار [ كسي نسبت به قوانين ] نادان باشد.
copyright © prana.persianblog.com
بگمانم این پرسمان سنگ نبشته ی بیستون حل شده باشد. در پیام های پسین به چیزهای دیگری خواهیم پرداخت. سستی ها ی شهریگری یونان و سد البته به این دورغ بزرگ تاریخ یعنی ازدواج با محارم.
نخست یک سنگ نبشته از یک پادشاه آشوری:
آشوربَنیپل(626-668 پ ز)
" من در یک ماه همه ی ایلام را با خاک یکسان کردم, کشت زارهای آن را از آواهای انسانی, سدای پای گاوان و گوسپندان, و برگردان آوازه های شادمانه هنگام درو محروم ساختم. آن را به چراگاه گورخرها و غزالها و انواع جانوران وحشی تبدیل کردم(پاتس 285:1999)
و هم اکنون واپسین گفتار داریوش شاه در سنگ نبشته ی بیستون. اوج رفتار و منش و کردار ایرانیان که بیگمان در کنار فرمان حقوق بشر کورش باعث بالندی و سرفرازی هر ایرانیست:
ـ خداي بزرگ است اهوره مزدا كه اين شگفتي مشهود را آفريد. كه شادي را براي انسان آفريد. كه خرد و دليري به داريوش شاه بخشيد.
ـ داريوش شاه گويد: به خواست اهوره مزدا چنانام كه راستي را دوست دارم، دروغ را دوست ندارم. خواست من اين نيست كه توانايي به ناتواني ستم كند. خواست من آن نيست كه ناتواني به توانايي بد كند.
ـ آن چه راست است، آن خواست من است. مرد دروغگرا را دوست نيستم. تندخو نيستم. آن چه در خشمگينيام آشكار شود، به نيروي انديشهام سخت نگه ميدارم. بر [ نفس ] خود بسيار فرمانروايام.
ـ مردي كه همكاري كند، در خور همكارياش، به او اين گونه پاداش ميدهم. آن كه زيانكاري كند، در خور زيانكارياش، او را اين گونه كيفر ميدهم. خواست من اين نيست كه مردي زيانكار باشد. و به راستي خواست من آن نيست كه اگر او زيانكاري كند، كيفري نبيند.
ـ آن چه كه مردي عليه مرد [ ديگري ] گويد ، آن مرا باور نيايد تا آن كه [مرا] قانع سازد بر اساس قوانين نيك.
ـ خشنودم به آن چه كه مردي در خور تواناش [ برايام ] كند يا به جاي آورد. و [ به او ] علاقهام بسيار است و نيك خشنودم.
ـ هوشمندي و فرمانرواييام چنين است: هنگامي كه كردهام را ببيني يا بشنوي در خانه و در لشكرگاه، كوشايي والا و برتري هوش و منشام [ را دريابي ].
ـ به راستي اين كوشايي من است: تا در تن من توان هست، جنگجويام؛ جنگجوي خوب. همين كه [ كسي ] در ميدان [ جنگ ] ديده شود، با هوشياري درمييابم آن كه دشمن است، درمييابم آن كه [ دشمن ] نيست. با هوشمندي و فرمانروايي، آن گاه در تصميم و عمل نخستينام، هنگامي كه درمييابم دشمن را، بدان سان كه غير [ دشمن ] را.
ـ ورزيدهام، هم با دستها و هم با پاها. سواركارم، سواركار خوب. كماندارم، كماندار خوب؛ هم پياده و هم سواره. نيزهافكنام، نيزهافكن خوب؛ هم سواره و هم پياده.
ـ و هنرها [ ي ديگري دارم ] كه اهوره مزدا به من بخشيده است و توانستهام نگه دارشان باشم. به خواست اهوره مزدا هر چه كردهام، با اين هنرها [ كردهام ] كه اهوره مزدا به من بخشيده است.
ـ اي بنده!(اورمزد) قوياً [ درياب ] كه چگونه معروفام و هنرهايام و فضيلتام چگونه است. مگذار آن چه را كه با گوشهايات شنيدهاي بر تو دروغ جلوه كند. آن چه را كه به تو رسانده شده است، بشنو.
ـ اي بنده! مگذار آن چه كردهام نادرست به نظر آيد. آن چه را نوشتهام، نگه دار باش. از قوانين [ نافرماني ] مكن. مگذار [ كسي نسبت به قوانين ] نادان باشد.
copyright © prana.persianblog.com
بگمانم این پرسمان سنگ نبشته ی بیستون حل شده باشد. در پیام های پسین به چیزهای دیگری خواهیم پرداخت. سستی ها ی شهریگری یونان و سد البته به این دورغ بزرگ تاریخ یعنی ازدواج با محارم.