ایسکانیوز ـ باری، در گذشتههای دورتر، پرداختن به آیین نوروزی در شعر و کلام، شیرینی پاداشی در پی داشت، اما امروز برای سرودن بهاریه، زهر مار هم نمیدهند.
سید علی صالحی شاعر و نویسنده نام آشنای ادبیات معاصر در گفت وگو با خبرنگار سرویس فرهنگی هنری ایسکانیوز، در پاسخ به این سوال که چرا در ادبیات، بویژه شعر نوین و معاصر، چون ادوار گذشته، هیچ رد و نشانی از آیین و مفهوم عید و مراسم ملی نوروز نیست، یا بسیار اندک و نازل است، توضیح داد: طی این دو دهه اخیر، تنها مناسک ملی نوروز نیست که از هزار سو مورد بیمهری قرار گرفته است. در شمارش این نوع بنبستهای آیینی، خاصه که رسومی ملی باشند، حتما به زمان و توضیح مفصل نیاز داریم. دولت مصر همه هستیاش را بر سر حفظ اهرام ثلاثه گذاشته است. دولت ترکیه به هر قیمتی حاضر نیست به اماکن تاریخی قونیه و استانبول خللی وارد شود و تازه این اواخر حتی ایام نوروزی ما را به رسمیت شناخته و به عنوان آیینی خودی، به استقبال آن میرود، مثل شمال عراق، مثل اکثر جوامع شمالی، شمال غرب و شرق ما، از جمهوری آذربایجان تا تاجیکستان با ویران کردن تندیس بودا، به خود تیر خلاص زدند، اما در کانادا، برای کنار زدن یک کلیسای صد ساله (نه چند هزار ساله) برای اجرای تعریض و طرح خیابان، ساختمان عظیم آن را به محلهای دیگر منتقل کردند، بیآنکه خشتی از آن جابهجا شود.
در ایران امروز... چه؟! پرسش این است که چرا حفظ میراث فرهنگی و تاریخی و ملی این هم دچار فراموشی شده است. بزودی با آبگیری سد سیوند به بخش عظیمی از نشانههای تمدن چند هزار ساله تنگه بلاغی و پاسارگاد زیر آب خواهد رفت، مثل بزرگترین موزه سنگی جهان که در زادگاه من (زاگرس میانی) زیر آب سد کارون 2 مدفون شد. وقتی که نشانههای ملموس و فیزیکی در مقام علائم ریشهها و مدنیت و تاریخ، به همین سادگی محو میشوند، آیین فرهنگی نوروز که اتفاقا همان صله ارحام است، هم آرام آرام به توفان فراموشی سپرده میشوند. در این نوع فشارها و فراموشیها طبیعی است که ادبیات نیز از چنین یادآوری، شانهخالی میکند. من نمیدانم چه شد و چگونه آیین چهارشنبه سوری به نوعی تمرین جنگ منحرف شده و طی این دهه اخیر، پرتاب نارنجک و بازی با باروت وانداختن فشنگ در آتش، جان سوزاندن بوته و هر چیزی که در زمان خانه تکانی زاید و بیمصرف بوده ( از جمله شاخ و برگ بازمانده از باغ و باغچه (در قدیم حتی مزارع) و زمستان در حال خلاص را) گرفته است.
عدهای بیسواد هم از سر تعصب گمان بردهاند که چهارشنبه سوری، نوعی پرستش آتش است و در انکار آن مایه میگذارند.
سید علی صالحی کلامش را به نوروز معطوف کرد و گفت: در ایام نوروزی که بازمانده هنوز، ثروت مندان به سفر داخلی و خارج میروند، فقرا هم از سر نداشتن و شرمگین شدن در برابر سفره بیمیوه و شیرینی، دعا میکنند که از این آیین خلاص شوند. با این حال هنوز هم به صورتی مصرانه، این فرهنگ ملی هر چند نزار و بیانگیزه پا به جاست و ما را یادآوری میکند که نه سرداران قادسیه، نه مغول و تاتار نتوانستند ریشههای رازآلود آن را محو و منقطع کنند.
این نویسنده و شاعر در پایان افزود: باری، در گذشتههای دورتر، پرداختن به آیین نوروزی در شعر و کلام، شیرینی پاداشی در پی داشت، اما امروزه برای سرودن بهاریه، زهرمار هم نمیدهند. سوای این انگیزه اقتصادی، درد آنقدر فراوان است که اهل کلام با پوزخندی گذرا از کنار این نوع مراسم میگذرند. یک پاییز آرام به هزار بهار پر اضطراب میارزد. فرض که شاعران سکوت کرده باشند، بقیه رسانهها چه مرگشان است که از این پندار انسانی، پرهیز میکنند؟
سید علی صالحی شاعر و نویسنده نام آشنای ادبیات معاصر در گفت وگو با خبرنگار سرویس فرهنگی هنری ایسکانیوز، در پاسخ به این سوال که چرا در ادبیات، بویژه شعر نوین و معاصر، چون ادوار گذشته، هیچ رد و نشانی از آیین و مفهوم عید و مراسم ملی نوروز نیست، یا بسیار اندک و نازل است، توضیح داد: طی این دو دهه اخیر، تنها مناسک ملی نوروز نیست که از هزار سو مورد بیمهری قرار گرفته است. در شمارش این نوع بنبستهای آیینی، خاصه که رسومی ملی باشند، حتما به زمان و توضیح مفصل نیاز داریم. دولت مصر همه هستیاش را بر سر حفظ اهرام ثلاثه گذاشته است. دولت ترکیه به هر قیمتی حاضر نیست به اماکن تاریخی قونیه و استانبول خللی وارد شود و تازه این اواخر حتی ایام نوروزی ما را به رسمیت شناخته و به عنوان آیینی خودی، به استقبال آن میرود، مثل شمال عراق، مثل اکثر جوامع شمالی، شمال غرب و شرق ما، از جمهوری آذربایجان تا تاجیکستان با ویران کردن تندیس بودا، به خود تیر خلاص زدند، اما در کانادا، برای کنار زدن یک کلیسای صد ساله (نه چند هزار ساله) برای اجرای تعریض و طرح خیابان، ساختمان عظیم آن را به محلهای دیگر منتقل کردند، بیآنکه خشتی از آن جابهجا شود.
در ایران امروز... چه؟! پرسش این است که چرا حفظ میراث فرهنگی و تاریخی و ملی این هم دچار فراموشی شده است. بزودی با آبگیری سد سیوند به بخش عظیمی از نشانههای تمدن چند هزار ساله تنگه بلاغی و پاسارگاد زیر آب خواهد رفت، مثل بزرگترین موزه سنگی جهان که در زادگاه من (زاگرس میانی) زیر آب سد کارون 2 مدفون شد. وقتی که نشانههای ملموس و فیزیکی در مقام علائم ریشهها و مدنیت و تاریخ، به همین سادگی محو میشوند، آیین فرهنگی نوروز که اتفاقا همان صله ارحام است، هم آرام آرام به توفان فراموشی سپرده میشوند. در این نوع فشارها و فراموشیها طبیعی است که ادبیات نیز از چنین یادآوری، شانهخالی میکند. من نمیدانم چه شد و چگونه آیین چهارشنبه سوری به نوعی تمرین جنگ منحرف شده و طی این دهه اخیر، پرتاب نارنجک و بازی با باروت وانداختن فشنگ در آتش، جان سوزاندن بوته و هر چیزی که در زمان خانه تکانی زاید و بیمصرف بوده ( از جمله شاخ و برگ بازمانده از باغ و باغچه (در قدیم حتی مزارع) و زمستان در حال خلاص را) گرفته است.
عدهای بیسواد هم از سر تعصب گمان بردهاند که چهارشنبه سوری، نوعی پرستش آتش است و در انکار آن مایه میگذارند.
سید علی صالحی کلامش را به نوروز معطوف کرد و گفت: در ایام نوروزی که بازمانده هنوز، ثروت مندان به سفر داخلی و خارج میروند، فقرا هم از سر نداشتن و شرمگین شدن در برابر سفره بیمیوه و شیرینی، دعا میکنند که از این آیین خلاص شوند. با این حال هنوز هم به صورتی مصرانه، این فرهنگ ملی هر چند نزار و بیانگیزه پا به جاست و ما را یادآوری میکند که نه سرداران قادسیه، نه مغول و تاتار نتوانستند ریشههای رازآلود آن را محو و منقطع کنند.
این نویسنده و شاعر در پایان افزود: باری، در گذشتههای دورتر، پرداختن به آیین نوروزی در شعر و کلام، شیرینی پاداشی در پی داشت، اما امروزه برای سرودن بهاریه، زهرمار هم نمیدهند. سوای این انگیزه اقتصادی، درد آنقدر فراوان است که اهل کلام با پوزخندی گذرا از کنار این نوع مراسم میگذرند. یک پاییز آرام به هزار بهار پر اضطراب میارزد. فرض که شاعران سکوت کرده باشند، بقیه رسانهها چه مرگشان است که از این پندار انسانی، پرهیز میکنند؟